۳۵۸ مطلب توسط «Frzn» ثبت شده است
وقتی یک رابطه عاطفی، نامزدی یا حتی
ازدواج با شکست مواجه می شود، حس خلاء، بدبینی، افسردگی و ناامیدی بر وجود
شخص سایه می اندازد. درنگاه شخصِ شکست خورده، همه چیز تیره و تار و بی
فایده جلوه می کند و بدترین اتفاق ممکن، شنیدن نصیحت و سرزنش و استدلال های
منطقی از سوی اطرافیان است.
کسی که در دوران نامزدی شکست خورده،
مدام درگیر سیکل معیوب ذهنیِ خودش است. مجموعه ای تمام نشدنی از سوالات و
چراهای بی جواب را در ذهنش مرور می کند. چرا به هم نرسیدیم؟ چرا رها شدم؟
چرا نشد؟ کجا اشتباه کردم؟ کجا کم گذاشتم؟ چرا برایش کافی نبودم؟ دیگر چه
کار باید می کردم؟ در این میان، شاید تنها و مهم ترین و تاثیرگذارترین راهِ
ممکن، این باشد که فرد به خودش بیاید و از درون تکان بخورد و تصمیم به
تغییر بگیرد و شاید اولین گام فرآیند تغییر، شناختِ دقیق خود و ضعف های
ارتباطاتِ بین فردی باشد.
دلبستگی یا وابستگی
ارتباط
عاطفی بین انسان ها، معمولا به دو شکل بروز پیدا می کند: دلبستگی و
وابستگی. دلبستگی، شکلِ سالمِ یک ارتباطِ عاطفی و وابستگی، شکل ناسالم آن
است. دلبستگی یک مکانیسم طبیعی، سالم و ضروری برای بقاست، اما وابستگی، یک
مکانیسم غیرطبیعی، مَرَضی، ناسالم و مُضر است. دلبستگی، زمینه ساز حس
امنیت، آرامش، آزادی و از همه مهم تر، حس تعلق است. در حالی که وابستگی،
زمینه ساز احساس عدم امنیت و آشفتگی، محدودیت و متاسفانه، احساس تملک است.
قالب های ذهنی، زمینه ساز دلبستگی و وابستگی
طرح
واره، قالب ذهنی یا در واقع لنز و عینکی که ما برای نگاه به دنیای پیرامون
و ارتباطاتمان به چشم می زنیم، در کودکی و در محیط خانه و خانواده شکل می
گیرد که تاثیر عمیق و مستقیم بر ارتباطات عاطفی ما در بزرگسالی دارد.
کودکانی که در خانواده های سرد، بی اعتنا، تندخو و پرخاشگر پرورش پیدا می
کنند، افرادی بی اعتماد و بدبین هستند با طرح واره رهاشدگی و نقص و ناکافی
بودن و آن ها که در خانواده های سختگیری که برای دوست داشتن فرزندانشان پیش
شرط می گذارند، رشد کرده اند، افرادی هستند با طرح واره اطاعت و ایثار که
در رابطه، از همه چیزشان می گذرند و البته هر دو طیف به شدت مستعد وابستگی و
در نتیجه عدم پایداری در ارتباط و شکست عاطفی هستند.
اگر وابسته بودیم و شکست خوردیم...!
حال
اگر به واسطه دلایل درونی یا بیرونی، طعم تلخ ناکامی و شکست را چشیدید و
مجبور به دست و پنجه نرم کردن با کابوس خلاء و تنهایی شدید:
*
مدام در پی تخریب طرف مقابل برنیایید، چرا که نیمه پنهانِ تنفر، عشق و
علاقه است؛ وقتی نسبت به یک نفر ابراز تنفر می کنیم، به این معنی است که
هنوز به او توجه داریم. طرف مقابل، خوب یا بد، تمام شده است. لطفا اینقدر
وقت و انرژی برای تحلیل جزئیات رفتار و زوایای شخصیت کسی که از زندگیتان
رفته، نگذارید.
*
از گفت وگوهای تکراری و بی حاصل درونی بپرهیزید. سرزنش و محاکمه خودمان،
هیچ فایده ای ندارد، چرا که استدلالِ بر پایه احساس است و به هیچ جایی نمی
رسد.
*
به سیر بروز احساسات منفی، نظم بدهید. به این معنی که به خودتان، فرصت
سوگواری و اشک ریختن بدهید، اما در زمان مشخص و مدت معینی از هر روز. در
واقع به جای این که اجازه بدهید احساسات منفی، به سراغتان بیایند، شما به
سراغ احساسات بروید و مدیریت و کنترلشان کنید.
*
به هیچ وجه منتظر نمانید حالتان خوب شود و بعد به سراغ کارهای معمول و
روزمره مثل کار و درس بروید. بلکه تمام سعی تان را بکنید که در اولین فرصت،
فعالیت های همیشگی را از سر بگیرید. یادمان باشد تغییر در افکار، مستلزم
تغییر در رفتار است.
مرده متحرک نشویم!
شاید
یکی از مهم ترین راه های در امان ماندن از آسیب های یک چنین اتفاق عمیقی،
تحلیلِ منطقیِ قضایا و رسیدن به یک بینش و بصیرت واقعی نسبت به ماجراست.
یعنی سعی کنیم برای چراها و سوال هایمان، یک پاسخ منطقی پیدا کنیم تا
بتوانیم کنار بیاییم. در غیر این صورت، فکر و خیال ها و احساسات منفی انرژی
روانی ما را به صفر می رسانند و ته کشیدن انرژی روانی یعنی نابود شدن
انگیزه ادامه زندگی، بدبینی به موقعیتهای جدید ازدواج از بین رفتن نشاط و
شادی و امید و در یک کلام، تبدیل شدن به مرده متحرک!
۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۴
۰
۰
Frzn
زندگی نه میدان جنگ است و نه بازار رقابت.
بخواهیم یا نخواهیم باید بپذیریم که دوره و زمانه عوض شده و بیشتر
قانونهای نانوشته زناشویی هم تغییر کرده است، اگر نمیخواهید از موج این
تغییرات جا بمانید و به دنبال یک زندگی آرام و موفق هستید، در ادامه این
مطلب با ما باشید.
آیا پیش آمده است که از انجام کاری که مطمئن
بودید همسرتان را خوشحال میکند نتیجه عکس گرفته باشید؟ آیا هنگامی که او
به هر گونه لطف شما به طرزی منفی پاسخ می گوید، یکه می خورید؟ بسیاری از
زنان در نحوه ارتباط خود با همسران شان مرتکب اشتباهاتی می شوند که رابطه
آنان را دچار اختلال می کند. بسیاری از این اشتباهات در نتیجه الگوهای
رفتاری است که ما از مادران و مادربزرگ های خود گرفتهایم. درست است که ما
بیشتر از مادرانمان درس خوانده ایم و زندگی اجتماعی پررنگتری داشتهایم،
اما بسیاری از ما، هنوز راه و رسم درست زندگی کردن را نمیدانیم. گاهی
میخواهیم با کپی کردن از زندگی مادرانمان یا زنان دیگر، کار خود را راحت
کنیم و گاهی هم فکر میکنیم با امضای عقدنامه، وارد یک مسابقه یا یک معادله
بیش از حد پیچیده میشویم.
اما زندگی نه میدان جنگ است و نه بازار
رقابت. بخواهیم یا نخواهیم باید بپذیریم که دوره و زمانه عوض شده و بیشتر
قانونهای نانوشته زناشویی هم تغییر کرده است، اگر نمیخواهید از موج این
تغییرات جا بمانید و به دنبال یک زندگی آرام و موفق هستید، در ادامه این
مطلب با ما باشید.
تفاوت زیباست
اشتباه اول: باید مثل من شود
یکی
از اشتباههایی که بسیاری از دختران قبل از ازدواج مرتکب میشوند، اصرار
به هم شکل شدن است. آنها فکر میکنند قبل از شروع زندگی باید گربه را دم
حجله کشت و برای این کار تلاش میکنند همسر آیندهشان را با دعوا، قهر،
خواهش و هر راه دیگری که میدانند عوض کرده و شبیه خود کنند.
آنها
فکر میکنند همشکل بودن و همرنگ بودن، تضمینی برای ازدواج موفق است، اما
اشتباه میکنند. اگر شما هم چنین فکری را در سر دارید، نباید فراموش کنید
که شما و همسرتان، از 2خانواده و 2فرهنگ متفاوت هستید و هرگز نمیتوانید
دنیا را از یک دریچه ببینید. شما تجربهها و باورهای متفاوتی دارید و تا
زمانی که در تعارض با هم قرار نگیرید و از این باورها چماقی برای کوبیدن
هم نسازید، تهدیدی متوجه شما نخواهد بود.
هیجان را با عشق اشتباه نگیرید
اشتباه دوم: باید برای هم بمیریم
عاشق
شدن، هیجانانگیزترین بخش زندگی است؛ بخشی که میتواند شروع یک زندگی
مشترک را لذتبخشتر کند، اما گمان نکنید برای چنین شروعی، نیاز به یک
زندگی افسانهای دارید. درست است که باید خواستگارتان را دوست داشته باشید
اما عشق آنقدر ساده نیست که در هر شرایطی سر و کلهاش پیدا شود. اگر یک
دوره نامزدی کوتاه را گذراندهاید و احساس میکنید بیاندازه عاشق هستید،
باید بگوییم که بیشتر از عشق درگیر هیجان شدهاید،
چیزی که میتواند
چنین حدی از علاقه را بهوجود بیاورد، موضوعات ساده یک نامزدی کوتاه مدت
نیست، بلکه حمایت و درکی است که در موقعیتهای پیچیدهتر زندگی میبینید و
باعث میشود که هر روز، بیشتر حس کنید که این مرد، همان مرد رۆیاهای شماست.
همان یک نفری که برای شما به دنیا آمده و امروز کنارتان است.
عشق هرگز نمیمیرد
اشتباه سوم: عشق با گذشت زمان تمام میشود
بعضیها
فکر میکنند گذشت زمان میتواند عشق را محو کند و به همین دلیل تن به
ازدواج با کسی میدهند که هیچ علاقه یا کششی نسبت به او ندارند، اما اگر
شما یک عاشق واقعی باشید و برای این موضوع هزار و یک دلیل داشته باشید،
آنچه با گذشت زمان از زندگی شما بیرون میرود، عشق نیست بلکه هیجان و
سادهانگاریای است
که ممکن است در ماههای اول رابطه، شما را
شجاعتر و ماجراجوتر کند و به شما این حس را بدهد که تنها عاشق روی زمین
هستید،اما کنار رفتن پرده هیجان از این حس، موضوعی نیست که برای آن سوگوار
باشید. یک عشق واقعی میتواند با آرامش و روزمرگی هم همراه شود. در چنین
شرایطی شما از همسرتان فاصله نگرفتهاید، بلکه به مراحل بالاتری از
دوستداشتن رسیده اید که با آرامش بیشتر و هیجان کمتر همراه است.
گاهی هم دعوا کنید
اشتباه چهارم: یک زندگی موفق، زندگی بدون بحث است
بسیاری
از زوجها، بحث و دعوا را نقطه پایانی خوشبختیشان میدانند. خیلی از آنها
به دلیل چنین تفکری اختلافنظرشان را در دلشان نگه میدارند و میخواهند
با سکوتشان جلوی بحث را بگیرند، اما نباید فراموش کنید که ترس از دعوا،
نشانه خوشبختی شما نیست.
یک زوج خوشبخت میتوانند اختلافاتشان را
به راحتی با هم در میان بگذارند و حتی برای موضوعاتی که ارزش حیاتی برایشان
دارد، بجنگند و پیروز شوند. یک زوج ایدهآل روی یک خط صاف پرلبخند زندگی
نمیکنند. آنها به اختلاف نظر هم برمیخورند و گاهی از هم دلخور میشوند،
اما تفاوتشان با دیگران این است که با هوشمندی از پس چنین مسائلی
برمیآیند و به جای دلخوریهای بیمورد، از این بحثها درس میگیرند.
به همهجوانب اهمیت بدهید
اشتباه پنجم: خودم را دوست دارد نه جسمم را
اگر
از آن دسته زنهایی هستید که گمان میکنید ارتباط زناشویی، در آخرین ردیف
اولویتهای زندگی مشترک است، در اشتباه هستید. گمان نکنید مردی که عاشقتان
است، به جسم شما نیازی ندارد و تنها به تفکرات و کلام شما اهمیت میدهد.
ازدواج،
راهی مشروع و پسندیده برای برقراری یک رابطه سالم جسمانی هم هست. حق شما و
همسرتان است که از چنین رابطهای هم بهره ببرید و با کمک آن پایههای
زندگیتان را هم محکمتر کنید. اگر شما میخواهید زندگی مشترک موفقی داشته
باشید، باید به همه ابعاد یک رابطه توجه کنید و هیچ بعدی را فدای دیگری
نکنید.
امتحانهای سخت نگیرید
اشتباه ششم: اگر مرا دوست داشته باشد، هر کاری میکند
درست
است که عشق قدرت میآورد، اما قرار نیست که از مرد زندگیتان، به گناه
عاشق شدن، یک فرد ضعیف و زیردست بسازید. بسیاری از زنها گمان میکنند اگر
مردی عاشقشان باشد، به خاطر آنها همه پلهای پشت سرش را خراب میکند و به
هیچ چیز دیگری جز فرد مورد علاقهاش توجه نمیکند.
بیشتر زنها با
چنین تفکری، همسرشان را در معرض آزمایشهای سخت قرار میدهند و به او
میگویند اگر مرا دوست داری، باید هرچه را که میخواهم، انجام دهی، اما
واقعیت این است که چنین مردی، یک مرد عاشق نیست؛ بلکه فردی ضعیف، بیپناه و
منفعل است. یک عاشق واقعی هرگز به خاطر حسش از اصول و منطقش نمیگذرد،
بلکه سعی میکند حسش را با عقلانیت همراه کند و از این راه به پیشرفت بهتر
آن کمک میکند.
شوهرتان قدر شما را میداند
اشتباه هفتم: مردها ارزش حمایت را نمیفهمند
نمیگوییم
که همه مردهای جهان، آنقدر منطق و انصاف دارند که همه حمایتها و
کمکهایتان را درک کنند و همیشه آنها را در ذهن داشته باشند، اما میگوییم
اگر با مردی شایسته ازدواج کرده باشید،
میتوانید مطمئن باشید که
او کوچکترین همدلیهای شما را میبیند و همیشه آنها را در ذهنش نگه
میدارد. مردها خیلی راحت تفاوت شما با زنان دیگر را میبینند و بیشتر
وقتها شما را با زنان دیگر مقایسه میکنند.
اگر میخواهید در زندگی
مشترکتان موفق باشید، به آدمهای اطرافتان خوب نگاه کنید. چه خصوصیاتی
در زنان دیگر وجود دارد که همسرتان از آنها بیزار است و چه ویژگیهایی را
در زنان دیگر تحسین میکند؟
مطمئن باشید اگر آن خصوصیات منفی را حذف
کنید و چند قدم به آن ویژگیهای تحسینشدنی نزدیکتر شوید، همسرتان حتما
قدر شما و تلاشهایتان را می داندو شما و زنان دیگر را به یک چشم
نمیبیند.
۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۲
۰
۰
Frzn
گفته شده است که همان لحظه ای که هدفی را
تعیین می کنیم، باید آن را به همه بگوییم تا ابزاری برای تضمین موفقیت
باشد. این تعهدی به تمام دنیاست که تضمین می کند تا ما برای رسیدن به آن
هدف، حاضر باشیم فشار اضافه را تحمل کنیم. ولی آیا این کار همیشه بهترین
رویکرد است؟
این ها چند دسته از افرادی هستند که در هنگام مطرح کردن اهدافتان، باید حواستان به آن ها باشد:
1. افرادی که اهداف خودشان را دنبال نمی کنند
هر کسی سیستم اعتقادی مخصوص به خود را
دارد که چه چیزی ممکن یا غیرممکن است، که با نحوه تربیت او در ارتباط است.
بسیاری از افراد هستند که به شما پیشنهاد می دهند تا اهداف خود را به سطحی
پایین تر بیاورید که با توجه به درک آن ها از ممکن بودن، به نظرشان امکان
پذیر بیاید. با این کار، ما به زندگی بر اساس قواعد مورد قبول اجتماع بسنده
می کنیم به جای اینکه به دنبال نوآوری ها، کسب و کارها و رفتارهایی باشیم
که می تواند تمام جامعه را از وضع کنونی بهبود دهد.
کسی که اهداف خودش را دنبال نمی کند ممکن
است به شما پیشنهاد دهد که نیازی به تغییر کردن ندارید. این خواسته
خودخواهانه فردی است که می خواهد با پایین نگه داشتن شما، احساس برابری
کند. این موضوع بسیار زیان آور است، چرا که باعث می شود شما به جای تلاش
کردن، به وضع فعلی بسنده کنید. در این حالت، باورهای آن ها هرگز به چالش
کشیده نمی شود و اهداف شما هرگز برآورده نمی شود.
حتی بدتر از آن، فردی است که به طور کلامی
با تلاش شما موافقت می کند، ولی به صورت غیر کلامی مخالفت می کند. گفته
شده است که ما 93 درصد به طور غیر کلامی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم.
از طریق نورون های آینه ای، مغزهای ما حداقل به صورت غیر هوشیارانه می
توانند هر چیزی که گفته نمی شود را متوجه شوند. کسی که به صورت کلامی با
شما موافقت می کند ولی به صورت غیر کلامی به شما تردید دارد، باعث خواهد شد
که شما خودتان را زیر سؤال ببرید.
وقتی که به هدف خود فکر می کنید احساس
تردید می کنید، و این ممکن است پیشرفت شما را خدشه دار کند حتی پیش از
اینکه شروع شود. وقتی که اهداف ما هنوز در حال توسعه هستند، باید مطمئن
شویم که در کنار افرادی قرار نداریم که در ناباوری و بی اعتقادی زندگی می
کنند.
راهکار: اهداف خود را با
کسانی در میان بگذارید که قبلاً در آن زمینه از زندگی خود به موفقیت دست
یافته اند، یا کسانی که در حال حاضر در تلاش برای رسیدن به موفقیت در زندگی
خود هستند. آن ها سیستم هایی اعتقادی دارند که شکاک ها و کسانی که فکر
کوچکی دارند از آن بهره مند نیستند. این ها معدود افرادی هستند که وقتی شما
به خودتان تردید پیدا کنید، با شما مخالفت خواهند کرد. کسانی که با
باورهای محدود کننده شما مبارزه خواهند کرد و شما را به استاندارد بالاتری
از زندگی سوق خواهند داد.
2. افرادی که به جای تعهد و سرسپردگی شما، هدفتان را تحسین می کنند
از آنجایی که ما مخلوقاتی اجتماعی هستیم،
اغلب می خواهیم که به وسیله افرادی که نزدیک خود نگه می داریم پذیرفته
شویم. دوستان و خانواده های خوش نیت ما سعی می کنند با تحسین اهدافی که
تعیین می کنیم، عزت نفس ما را تقویت کنند. ولی این کار بی فایده است چرا که
به جای اقدام ما، نیت مان را مورد تأیید قرار می دهد. روانشناسان ثابت
کرده اند که تحسین کردن فرایند به جای عملکرد، برای عزت نفس و دستیابی به
هدف سودمندتر است. عمل مشخص کردن هدف و دنبال کردن راهی برای رسیدن به
عظمت، آزاردهنده است. اگر اطرافیانمان فقط برای تعیین کردن هدف ما را تحسین
کنند و این کار مایه تسلی ما شود، شاید هرگز پیگیری لازم برای دستیابی به
آن هدف را پیدا نکنیم. مجدداً به کُنج راحتی خود بر می گردیم به جای اینکه
سوار هواپیمای موفقیت شویم.
راهکار: یادتان باشد که
هدف تعیین کردن شما را از بقیه جدا نمی کند. باید مراقب حس آسایشی باشیم که
تحسین توسط دیگران می تواند به وجود بیارد. اگر هدف های خود را با کسانی
که دوستشان دارید در میان بگذارید، به خودتان یادآوری کنید که هنوز راه
درازی تا رسیدن به موفقیت دارید و پیگیری راه همیشه حس بهتری نسبت به تأیید
شدن توسط دیگران دارد. اگر کسی به شما بابت هدف تعیین کردن تبریک بگوید،
آن تبریک را در ذهن خود به گونه ای جای دهید که انگار بابت تعهد و تلاشتان
برای دستیابی به آن هدف به شما تبریک می گویند.
3. افرادی که همیشه انتقاد می کنند
انتقاد لزوماً سمی نیست، ولی این شخصی نیست که شما وقتی هدفتان تازه در مراحل اولیه است، بخواهید با او صحبت کنید.
شاید شما تمام اعتماد به نفس موجود در
جهان را داشته باشید، ولی هنوز هم باید در نظر بگیرید که چشم اندازتان تازه
در ابتدای راه است و باید مورد محافظت قرار بگیرد. در این مرحله، حرکت
لحظه ای دارای اهمیت بسیار زیاد است. اغلب اوقات، فرد منتقد نیت خوبی دارد؛
او نمی خواهد ببیند که شما وارد مسیر اشتباهی شوید. ولی ممکن است توصیه او
را به سادگی با کمال گرایی اشتباه بگیریم. وقتی نظر این افراد در مراحل
اولیه فرایند بیان شود، تنها باعث می شود که سفر ما به تعویق بیفتد یا
اینکه مسیرمان به سمت موفقیت به کلی متوقف شود.
راهکار: این افراد
ذهنیتی دارند که می تواند برای ویرایش دستنوشته های ما، بررسی محصولاتمان و
قوی کردن مجموعه مهارت هایمان بسیار مفید باشد. مهم است که این افراد را
در حلقه ارتباطی خود حفظ کنیم، ولی تنها وقتی می توانیم اهدافمان را با آن
ها در میان بگذاریم که به نتایج قابل قبولی رسیده باشیم. در آن نقطه، می
توانیم از منتقدان درخواست فیدبک کنیم. آن ها می توانند کیفیت تلاش ما را
افزایش دهند.
۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۹
۰
۰
Frzn
شاید همین چند وقت پیش به یکی از آنها
برخورده باشید.شاید یکی از آنها را در گروه دوستان یا خانوادهتان داشته
باشید؛ فقط هنوز نمیدانید! شناسایی روان پریشان و جامعهستیزان کار سختی
است.
آنها لباس خاصی نمیپوشند، یا فیلم نیست
که بتوانیم نگاه آنها را از نزدیک مد نظر داشته باشیم. آنها در میان جامعه
آمیختهاند. آنها به شکل افرادی شاد و سرحالاند، اما از درون تاریکی آنها
را فرا گرفته. سیاهیای که اگر حواستان نباشد ممکن است شما را هم
دربربگیرد. پس بد نیست که با یک سری از ویژگیهای آنها آشنا باشید تا کمی
اطلاعاتتان بیشتر شود و حواستان را جمعتر کنید و یا حتی در صورت لزوم از
آنها دوری کنید. در ادامه با ۱۷ دانستنی دربارهی روانپریشها با ما
همراه باشید.
1-
یکی از ویژگیهای کلاسیک روانپریشها ضعف احساسی است. یک روانپریش
نمیتواند در تنهایی زندگی کند. او مدام به دنبال این است که قربانیای
پیدا کند تا بتواند از لحاظ عاطفی از او سوءاستفاده کند.
2-
آنها نمیتوانند وفاداری و عشق را درک و تجربه کنند. آنها با بیاحترامی
به عشق مینگرند. از همین رو آنها قادر به تجربه عشق نیستند.
3- روانپریشها
به افراد عادی به چشم وسیلهای برای بازی نگاه میکنند، که از آنها
استفاده کنند، به آنها دروغ بگویند و آزارشان دهند. این به آنها حس رضایت و
تفریح موقتی میدهد.
4- روانپریشها از کسلی و بیحسی رنج میبرند. آنها فاقد حس همدلی هستند. آنها دوست دارند که دیگران را گول بزنند و کنترل کنند.
5- روانپریشها
اغلب سوءاستفاده کنندههای عاطفیاند، اما این بدان معنا نیست که
نمیتوانند سوءاستفاده کنندگان جنسی باشند. اکثر اوقات آنها هر دو این
ویژگیها را دارند.
6-
با اینکه یک روانپریش ممکن است یک منحرف جنسی باشد، اما مهمترین موضوع
برای او سوءاستفاده عاطفی است. او دوست دارد که برتریاش را حفظ کند و نیاز
به آسیب رساندن به مردم چیزی است که او را کنترل میکند. او قربانی را از
لحاظ جنسی و عاطفی مالک میشود و او را از بیرون و درون از بین میبرد.
7- روانپریشان احساسات هم دارند؛ اما احساسات آنها با افراد معمولی متفاوت است. احساسات انها کوتاه و شدید است.
8-
به عنوان مثال یک روانپریش جملات غمگینی دربارهی حماقتها و بدبختیهایش
به زبان خواهد آورد. او ممکن است اشک تمساح هم بریزد. یک روانپریش ممکن
است شور و شوق نشان دهد، هیجان زده شودو یا مثل یک فرد عصبانی فریاد بزند؛
اما مسئله این است که این چیزها نشاندهنده قوت احساساتش نیست.
9-
یک روانپریش غم و اندوه جدی نخواهد داشت، صادق نخواهد بود، ناامیدی واقعی
و شادی عمیق نخواهد داشت، و همچنین خشم حقیقی در آنها نخواهد بود.
10- روانپریشها
خشم نشان میدهند، اما خشم انها مطلق، ناگهانی، کوتاه و سرد است. پیشبینی
اینکه چه چیز آنها را عصبانی میکند کار آسانی نیست. خشم آنها مانند افراد
نرمال تحریک نخواهد شد.
11- یک چیز خیلی معمولی و بی اهمیت ممکن است خشم آنها را برانگیزد درحالی که یک مسئله جدی ممکن است هیچ تاثیری بر روی آنها نگذارد.
12-
اگر موانعی بین یک روانپریش و اهدافش وجود داشته باشند، این موانع شخصی
نیستند. هرچند این موانع غیرشخصی درواقع باعث لجبازی و کلهشقی فرد
روانپریش میشوند.
13- روانپریشها
نمیتوانند این حقیقت را بپذیرند که رفتارشان ممکن است از سوی یک قربانی
پذیرفته نباشد، چرا که اعمال بد آنها همیشه برایشان مناسب و قابل توجیه
است.
14-
یک روانپریش بر این باور است که اگر او از یک نفر استفاده میکند، به او
دروغ میگوید، به او خیانت کرده و کنترلش میکند و یا او را از بقیه جدا
میکند، قربانی باید همیشه پذیرای این چیزها باشد.
15- روانپریشان اینطور باور دارند که هر اعمال بدی که انجام میدهند، همیشه به نفع قربانیان بوده و به خاطر خود انهاست.
16- روانپریشها خودشان را خیلی دوست دارند؛ آنها احساس قویای نسبت به خودشان دارند اما این حس کمعمق است.
17-
روانپریشها متکبر هستند. آنها حس خیلی با ارزش بودن و خیلی توانا بودن
دارند. آنها پر از اطمینان و اعتماد به نفس خواهند بود، اما اهداف
کوتاهمدتی دارند و نمیتوانند برنامه طولانیمدتی را برنامهریزی و اجرا
کنند. آنها ناشکیبا بوده و زود تحریک میشوند. آنها نمیتوانند خشم و
عصبانیت خود را کنترل کنند. این افراد به پیوندهای خانوادگی احترام نگذاشته
و به دنبال روابط کوتاه مدتاند.
۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۶
۰
۰
Frzn
گناهکار بودن با احساس گناه داشتن تفاوت دارد.
وقتی فکر می کنیم که گناهکار هستیم در واقع میپذیریم که اشتباه کردهایم یا نادرست عمل نمودهایم اما احساس گناه مساوی است با بیارزش بودن، بیخاصیت بودن و دوست داشتنی نبودن.
چند راه کار برای رفع احساس گناه
افراد، مشاغل و خلاصه هرچیزی که موجب می شود در شما احساس حقارت ایجاد گردد را تحمل نکنید.
دلایل رفتارهای کنونی خود را در ابعاد مختلف(اجتماعی،اقتصادی و جسمانی) جستوجو کنید، نه در کاستیهای شخصیتیتان.
مهم نیست همه شمارا تایید کنند؛ مهم این است که افراد خوب و مثبت به شما مهر داشته باشند.
در زمان انجام کارها به درست و غلط بودن آن فکر کنید، نه تایید و عدم تایید دیگران.
۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۹
۰
۰
Frzn
بزرگترین اعتیاد ما، صحبت کردن از مشکلاتمان است.
این عادت را کنار بگذار؛
از لذتهایت بگو...
۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۷
۰
۰
Frzn
روانشناسان می گویند درهنگام خوشحالی قول ندهید وهنگام ناراحتی، تصمیمات مهم نگیرید. زیرا مردم اصولا در زمان خوشحالی بدترین قولهارا میدهند و درزمان ناراحتی، بدترین انتخابها را میکنند
۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۶
۰
۰
Frzn
پذیرش واقعیت به معنای تسلیم آن شدن نیست، بلکه نقطه ای است که باید از آنجا شروع کنید و در واقع، تنها جایی است که شما می توانید از آن شروع کنید.
پذیرش واقعیت کنونی به همان گونه که هست، به معنای تسلیم شرایط شدن یا اجبار به ماندن در آن وضعیت نیست، بلکه به معنای پذیرش شرایط حاضر است، بدون آنکه به هر شیوه ای آن را بزرگ نمایی یا کوچک کنیم؛ این کار یعنی نگاه واقع گرایانه و صادقانه به آنچه در حقیقت هست.
۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۲
۰
۰
Frzn
امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می کرد...
آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه‼️
اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...
نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان،
هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...‼️
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم...
مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،
امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... ‼️‼️
چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود...
آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند...
اما این بار فرق داشت...این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم...
چون بر خلاف دیگران
از خودم غلط می گرفتم ؛
از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم
و خودم را فریب نمی دادم...
زندگی پر از امتحان است...
خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ...
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...
اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد...
آن روز چهره مان دیدنی ست...
آن روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم...
راستی برگه امتحان امروز زندگی مان را چطور تصحیح کرده ایم؟
۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۲
۰
۰
Frzn