راهنمای گذر از بحران های عاطفی

وقتی یک رابطه عاطفی، نامزدی یا حتی ازدواج با شکست مواجه می شود، حس خلاء، بدبینی، افسردگی و ناامیدی بر وجود شخص سایه می اندازد. درنگاه شخصِ شکست خورده، همه چیز تیره و تار و بی فایده جلوه می کند و بدترین اتفاق ممکن، شنیدن نصیحت و سرزنش و استدلال های منطقی از سوی اطرافیان است.

کسی که در دوران نامزدی شکست خورده، مدام درگیر سیکل معیوب ذهنیِ خودش است. مجموعه ای تمام نشدنی از سوالات و چراهای بی جواب را در ذهنش مرور می کند. چرا به هم نرسیدیم؟ چرا رها شدم؟ چرا نشد؟ کجا اشتباه کردم؟ کجا کم گذاشتم؟ چرا برایش کافی نبودم؟ دیگر چه کار باید می کردم؟ در این میان، شاید تنها و مهم ترین و تاثیرگذارترین راهِ ممکن، این باشد که فرد به خودش بیاید و از درون تکان بخورد و تصمیم به تغییر بگیرد و شاید اولین گام فرآیند تغییر، شناختِ دقیق خود و ضعف های ارتباطاتِ بین فردی باشد.

دلبستگی یا وابستگی
ارتباط عاطفی بین انسان ها، معمولا به دو شکل بروز پیدا می کند: دلبستگی و وابستگی. دلبستگی، شکلِ سالمِ یک ارتباطِ عاطفی و وابستگی، شکل ناسالم آن است. دلبستگی یک مکانیسم طبیعی، سالم و ضروری برای بقاست، اما وابستگی، یک مکانیسم غیرطبیعی، مَرَضی، ناسالم و مُضر است. دلبستگی، زمینه ساز حس امنیت، آرامش، آزادی و از همه مهم تر، حس تعلق است. در حالی که وابستگی، زمینه ساز احساس عدم امنیت و آشفتگی، محدودیت و متاسفانه، احساس تملک است.

قالب های ذهنی، زمینه ساز دلبستگی و وابستگی
طرح واره، قالب ذهنی یا در واقع لنز و عینکی که ما برای نگاه به دنیای پیرامون و ارتباطاتمان به چشم می زنیم، در کودکی و در محیط خانه و خانواده شکل می گیرد که تاثیر عمیق و مستقیم بر ارتباطات عاطفی ما در بزرگسالی دارد. کودکانی که در خانواده های سرد، بی اعتنا، تندخو و پرخاشگر پرورش پیدا می کنند، افرادی بی اعتماد و بدبین هستند با طرح واره رهاشدگی و نقص و ناکافی بودن و آن ها که در خانواده های سختگیری که برای دوست داشتن فرزندانشان پیش شرط می گذارند، رشد کرده اند، افرادی هستند با طرح واره اطاعت و ایثار که در رابطه، از همه چیزشان می گذرند و البته هر دو طیف به شدت مستعد وابستگی و در نتیجه عدم پایداری در ارتباط و شکست عاطفی هستند.

اگر وابسته بودیم و شکست خوردیم...!
حال اگر به واسطه دلایل درونی یا بیرونی، طعم تلخ ناکامی و شکست را چشیدید و مجبور به دست و پنجه نرم کردن با کابوس خلاء و تنهایی شدید:


* مدام در پی تخریب طرف مقابل برنیایید، چرا که نیمه پنهانِ تنفر، عشق و علاقه است؛ وقتی نسبت به یک نفر ابراز تنفر می کنیم، به این معنی است که هنوز به او توجه داریم. طرف مقابل، خوب یا بد، تمام شده است. لطفا اینقدر وقت و انرژی برای تحلیل جزئیات رفتار و زوایای شخصیت کسی که از زندگیتان رفته، نگذارید.


* از گفت وگوهای تکراری و بی حاصل درونی بپرهیزید. سرزنش و محاکمه خودمان، هیچ فایده ای ندارد، چرا که استدلالِ بر پایه احساس است و به هیچ جایی نمی رسد.


* به سیر بروز احساسات منفی، نظم بدهید. به این معنی که به خودتان، فرصت سوگواری و اشک ریختن بدهید، اما در زمان مشخص و مدت معینی از هر روز. در واقع به جای این که اجازه بدهید احساسات منفی، به سراغتان بیایند، شما به سراغ احساسات بروید و مدیریت و کنترلشان کنید.


* به هیچ وجه منتظر نمانید حالتان خوب شود و بعد به سراغ کارهای معمول و روزمره مثل کار و درس بروید. بلکه تمام سعی تان را بکنید که در اولین فرصت، فعالیت های همیشگی را از سر بگیرید. یادمان باشد تغییر در افکار، مستلزم تغییر در رفتار است.


مرده متحرک نشویم!

شاید یکی از مهم ترین راه های در امان ماندن از آسیب های یک چنین اتفاق عمیقی، تحلیلِ منطقیِ قضایا و رسیدن به یک بینش و بصیرت واقعی نسبت به ماجراست. یعنی سعی کنیم برای چراها و سوال هایمان، یک پاسخ منطقی پیدا کنیم تا بتوانیم کنار بیاییم. در غیر این صورت، فکر و خیال ها و احساسات منفی انرژی روانی ما را به صفر می رسانند و ته کشیدن انرژی روانی یعنی نابود شدن انگیزه ادامه زندگی، بدبینی به موقعیت‌های جدید ازدواج از بین رفتن نشاط و شادی و امید و در یک کلام، تبدیل شدن به مرده متحرک!

۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

تست خود شناســــی

شخصیت ما در واقع تحت تاثیر میزان اثر متقابل نیمکره‌های مغز بر هم است. در افراد مختلف این تاثیر متفاوت است، چون بعضی نیمکره چپ مغزشان بهتر کار می‌کند و بعضی دیگر نیمکره راستشان و با توجه به همین برتری توانایی‌های مختلفی شکل می‌گیرد.

مغز از وسط به 2 نیمکره تقسیم شده است که هر کدام مجموعه‌ای نسبتا مجزایی از عملیات را انجام می‌دهند. البته 2 نیمکره مغز اطلاعاتی مانند مشاهدات حسی را از طریق رابطی ضخیم به نام جسم پینه‌ای که آنها را به هم متصل می‌کند با هم مبادله می‌کند. نیمکره راست مغز عضلات سمت چپ بدن را کنترل می‌کند، در حالی که نیمکره چپ، عضلات سمت راست بدن را کنترل می‌کند.

به دلیل این نحوه ارتباط عصبی است که آسیب به یک طرف مغز بر نیمه مخالف بدن اثر می‌گذارد. پروفسور استفن ویلسون از یونیورسیتی کالج لندن می‌گوید: عدم تقارن مغز برای کارکرد درست مغز ضروری است. این عدم تقارن به 2 طرف مغز امکان می‌دهد که تخصصی شوند، ظرفیت پردازش‌شان را افزایش دهند و از موقعیت‌هایی که باعث تعارض 2 طرف مغز هنگام تلاش برای بر عهده گرفتن کنترل کاری می‌شود، پرهیز کنند.

اما از طرف دیگر برحسب اینکه کدام نیمکره مغزتان فعال‌تر باشد نوع توانمندی‌ها، علایق و رفتارهایتان متفاوت است و می‌توانید کارهای خاصی را بهتر انجام دهید. از سویی دیگر، اگر به نیمکره‌های مغزتان در طول زمان فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت‌های فوق‌العاده آنها کاسته شود. موضوع بررسی وظایف نیمکره‌های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت‌های آنها یکی از آن مسائلی است که سال‌هاست از سوی پژوهشگران مورد مطالعه قرار گرفته است.

این تست به شما نشان می‌دهد کدام نیمکره از مغزتان فعالیت بیشتری دارد و در نتیجه آن شخصیت شما متمایل به کدام سمت است تا با توجه به آن بتوانید انتخاب‌های بهتری در زندگی داشته‌باشید. چون مثلا اگر شخصیت تحلیلگر داشته‌باشید احتمالا هنرمند موفقی نخواهید شد، پس بهتر است خیلی تلاش نکنید. یا اگر شخصیتی کل‌گرا داشته‌باشید بهتر است خیلی سراغ کارهای مدیریتی نروید چون چندان ثمری نخواهد داشت.

1. آیا خودتان‌ را متخصص‌ تلقی‌ می‌کنید؟
الف- بله
ب- خیر
ج- در برخی‌ از زمینه‌ها

2. یادآوری‌ اسم‌ اشخاص‌ برایتان‌ راحت‌تر است‌ یاچهره‌ آنها؟
الف- چهره‌ اشخاص‌
ب- اسم‌ اشخاص‌
ج - هر دو به‌ یک‌ اندازه‌

3. در مواجهه‌ با شکست‌، کدام‌ یک‌ از گزینه‌های ‌زیر، طرز برخوردتان‌ را بهتر نشان‌ می‌دهد؟
الف- ناامید شدن‌، دست‌ کشیدن‌ از آن‌ کار و امتحان‌کردن‌ چیزی‌ جدید
ب- سعی‌، تلاش‌ و کوشش‌ دوباره‌ و دوباره‌
ج- شکست؛‌ نابود کننده‌ روح‌ و روان‌ است‌

4. کدام‌ یک‌ از صفات‌ زیر، بیشتر از بقیه‌ وصف‌حالتان‌ است؟
الف- شهودی‌ و درونی هستم
ب- اهل‌ مطالعه‌ و سنجیده‌ هستم
ج- دقیق‌ هستم

5. کدام‌ یک‌ از گزینه‌های‌ زیر، بیشتر با شماهمخوانی‌ دارد؟
الف- دوست دارم‌ قوانین‌ و مقررات‌ خاص‌ خودم‌ را رعایت‌کنم‌.
ب- از عمل کردن‌ به‌ قوانین‌ و مقررات‌ راضی‌ و شاد هستم‌.
ج- گاهی‌ اوقات‌، قوانین‌ و مقررات‌ دست‌ و پاگیرمی‌شود و عصبانی​ام‌ می‌کند.

6. زمانی‌ که‌ در یک‌ جلسه‌ گفت‌وگو یا سخنرانی‌حضور دارید، کدام‌ یک‌ از گزینه‌های‌ زیر بیشتر برای شما صدق‌ می‌کند؟
الف- بیشتر اوقات‌ حواسم‌ پرت‌ می‌شود و به‌موضوعات‌ دیگری‌ فکر می‌کنم‌.
ب- به‌ راحتی‌ حواسم‌ را روی‌ مسئله سخنرانی‌ متمرکز کنم‌.
ج- فقط اگر موضوع‌ را جالب‌ تلقی‌ کنم‌، می‌توانم‌حواسم‌ را روی‌ آن‌ متمرکز کنم‌.

7. آ یا خودتان‌ را شخص‌ منظمی‌تلقی‌ می‌کنید؟
الف - به‌ هیچ‌ وجه‌
ب - بله‌، کاملا
ج – بله، نسبتا

8. هرچند وقت‌ یک‌‌بار‌ به‌ دنبال‌ حدس‌ وگمان‌های‌ شخصی‌ خود می‌روید؟
الف- هر وقت‌ که‌ بتوانم‌
ب- به‌ ندرت‌
ج- گاهی‌ اوقات‌

9. اگر یک‌ دفعه‌، هوس‌ امتحان‌ کردن‌ یک‌ کار و سرگرمی‌ خلاقانه‌ جدید، مثل‌ نقاشی‌ یاسفالگری‌ به‌سرتان‌ بزند، چه‌ می‌کنید؟
الف- آن‌ را امتحان‌ می‌کنم‌ و بعد آن‌ رابه‌ عنوان‌ یکی‌ از سرگرمی‌های‌ بی‌شمار دیگرم‌ توسعه می‌دهم‌.
ب- به‌ احتمال‌ زیاد، فقط به‌ آن‌ فکر می‌کنم‌ و فراتر نمی‌روم‌.
ج- چند‌ مرتبه‌ آن‌ را امتحان‌ می‌کنم‌ و بعد ‌سراغ‌ سرگرمی‌ دیگری‌ می‌روم‌.

10. در مدرسه‌ و دوران‌ تحصیل‌، سرکلاس‌ کدام‌ یک‌ از درس‌های‌ زیر، بیشتراحساس ‌راحتی ‌می‌کردید؟
الف- هنر
ب- ریاضیات‌
ج- جغرافی‌

11. هر چند وقت‌ یک‌ بار، دوست دارید مبلمان‌ وتزیینات‌ منزلتان‌ را عوض‌ کنید؟
الف- بیش‌ از 3‌ مرتبه ‌ ظرف‌ 5 سال‌
ب- هر 5 سال‌، یک‌ مرتبه‌
ج- ظرف‌ هر 5سال‌، 2 تا 3‌ مرتبه‌

12. وقتی‌ مشغول‌ شنیدن‌ اخبار از تلویزیون‌هستید، کدام‌ یک‌ از موضوعات‌ زیر، بیشتر از همه ‌توجه‌ شما را به‌ خود جلب‌ می‌کند؟
الف- مسیر‌ و موضوعات‌ مربوط به‌ طبیعت و محیط زیست
ب- سیاسی‌
ج- ورزشی‌

13. کدام‌ یک‌ از گروه‌های‌ زیر بیشتر با روحیات‌شما سازگار هستند؟
الف- شخصی‌ که‌ از قوه‌ تخیل‌ زنده‌ و پرشوری‌برخوردار است‌.
ب- شخصی‌ که‌ بلند پرواز و جاه‌‌طلب‌ است‌.
ج- شخصی‌ که‌ از عقل‌ سلیم‌ و شعور خوبی‌برخوردار است‌.

14. نظرتان‌ در مورد هنر مدرن‌ چیست‌؟
الف - آن‌ را جالب‌ و مهیج‌ تلقی‌ می‌کنم‌.
ب - اهمیت‌ زیادی‌ به آن نمی‌دهم.
ج - گاهی‌ می‌توانم‌ آن‌ را جدی‌ تلقی‌ کنم‌ و گاهی‌بی‌اعتنا از کنارش‌ می‌گذرم‌.

15. هر چند وقت‌ یک‌بار، به‌ افکار و اندیشه‌های‌خصوصی‌ خودتان‌ پناه‌ می‌برید؟
الف- به‌ وفور
ب- خیلی‌ به‌ ندرت‌
ج- گاه‌ و بیگاه‌

16. زمانی‌ که‌ وارد یک‌ سالن‌ یا تالار می‌شوید،در حالی‌ که‌ بلیت رزرو شده‌ ندارید، ترجیح می‌دهید روی‌ صندلی‌ کدام‌ سمت‌ بنشینید؟
الف- سمت‌ چپ‌
ب- سمت‌ راست‌
ج- فرقی‌ نمی‌کند

17. به‌ نظر شما، مزیت‌ بازنشسته‌ شدن‌ چیست‌؟
الف- برخورداری‌ از وقت‌ بیشتر برای‌ آغاز فعالیت‌های‌ جدید بی‌شمار دیگر.
ب- برخورداری‌ از وقت‌ بیشتر برای‌ همنشینی‌ بااقوام‌ و دوستان‌.
ج- راهی برای خروج‌ از برنامه‌ یکنواخت‌، منظم‌ و کسل‌کننده‌ کاری‌

18. کدام‌ یک‌ از صفات‌ زیر، بیشتر از بقیه‌ با شماسازگار است‌؟
الف- پیچیده‌
ب- واقع‌ بین‌
ج- عادی‌ و گاهی‌ منحصربه‌ فرد
 
19. در حال‌ حاضر، کدام‌ یک‌ از حالات‌ زیر بیشتربا روحیه‌ شما سازگار است؟
الف - متفکر، جدی‌ و دقیق‌
ب - تحت‌ فشار روحی
ج - پرکار، پر مشغله‌ و پرجنب‌ و جوش‌

20. آیا قادرید به‌ طور تقریبی‌ بگویید که‌ چندروز را بدون‌ نگاه‌ کردن‌ به‌ ساعت‌ پشت‌ سرگذاشته‌‌اید؟
الف- راستش‌ درست‌ نمی‌دانم‌، چون‌ گاهی‌ زمان‌ رابه‌ کلی‌ فراموش‌ می‌کنم‌.
ب- بله‌، به‌ راحتی‌
ج - گاهی‌ اوقات‌

21. در صورت‌ مواجهه‌ با کدام‌ یک‌ از موارد زیر، به‌ شدت‌ سر خورده‌، ناامید و عصبانی‌ می‌شوید؟
الف- زمانی‌ که‌ وقت‌ کافی‌ برای‌ انجام‌ کارهایی‌ که‌دوست‌ دارم‌، نداشته‌ باشم‌.
ب- زمانی‌ که‌ در رأس‌ امور مربوط به‌ حرفه‌ام‌ قرارنداشته‌ باشم‌.
ج- زمانی‌ که‌ پیشرفت‌ها، موفقیت‌ها، دستاوردها و کوشش‌هایم نادیده‌ گرفته‌ شود.

22. در مورد این‌ جمله‌: «بزرگ‌ترین‌ معلم‌ و راهنما، تجربه‌ است»، نظرتان‌ چیست‌؟
الف- کاملا با آن‌ موافق‌ هستم‌
ب- اصلا موافق‌ نیستم‌
ج- موافقم‌

23. در شریط مطلوب‌، کدام‌ یک‌ از گزینه‌های‌زیر را ترجیح‌ می‌دهید؟
الف- حرفه‌ای‌ که‌ کاملا غیرقابل‌ پیش‌‌بینی‌ و توأم‌ باتجربیات‌ بی‌ شمار و جدید باشد.
ب- داشتن‌ یک‌ حرفه‌ مشخص‌ و یکنواخت‌
ج- حرفه‌ای‌ که‌ فرصت‌ یادگیری‌ چیزی‌ جدید را دراختیارتان‌ قرار دهد.

24. آیا تصور می‌کنید توضیح‌‌دهنده‌ خوبی‌ هستید؟
الف- بله
ب- خیر
ج- در حد متوسط

25. هنگام‌ انجام‌ کدام‌ یک‌ از موارد زیر،بیشتر احساس‌ راحتی‌ به‌ شما دست‌ می‌دهد؟
الف- حین‌ انجام‌ یک‌ کار تخصصی‌تر مثل‌ کارکردن‌ با موتور ماشین‌تان‌ به‌ منظور تعمیر آن‌
ب- حین‌ نوشتن‌ یک‌ نامه‌ یا گزارش‌
ج- حین‌ انجام‌ یک‌ کار دستی‌ مثل‌ نقاشی‌

حالا می‌توانید بفهمید چه‌تیپ‌ انسانی هستید
حالا جواب‌هایتان را با هم جمع کنید تا امتیازتان به​دست بیاید. برای هر سؤال، به گزینه الف 2 امتیاز ، به گزینه ب صفر امتیاز و به گزینه ج یک امتیاز دهید.

امتیاز 35 تا 50
شما کل‌نگر هستید
این‌ امتیاز نشان می‌دهد شما یک‌ شخص‌راست‌ مغز هستید، یعنی دوست دارید مسیر‌ را به‌ طور کلی‌ مجسم‌ و ادراک‌ کنید. به‌ عبارت دیگر، به‌ جای‌ مشاهده‌ جزییات‌ سازنده‌ و تشکیل‌ دهنده‌، می‌خواهید تصویر اصلی‌ و بزرگ‌ را ببینید.

امتیاز 16 تا 34
همیشه تعارض دارید
امتیاز شما نشان​دهنده این‌ است‌ که‌ از تعادلی‌متناسب‌ بین‌ 2 نیمکره‌ چپ‌ و راست‌ مغزتان ‌برخوردارید؛ یعنی هیچ‌ نیمکره‌ای‌ بردیگری‌ غلبه‌ و سلطه‌ ندارد.این نشان‌دهنده این است که شما بیشتراز یک‌ شخص‌ راست‌ مغز یا چپ‌ مغز، از کشمکش‌ها وتضادهای‌ درونی‌ رنج‌ می‌برید. همچنین درمواجهه‌ با مشکلات‌، تعبیر و تفسیر اطلاعات‌ باموانعی‌ روبه‌رو می‌شوید. یعنی گاهی‌، جزئیاتی‌ که‌ برای ‌نیمکره‌ راست‌ مغز، مهم‌ هستند، به‌ واسطه‌ نیمکره‌چپ‌ نادیده‌ گرفته‌ می‌شوند و برعکس‌. از جنبه‌ مثبت‌، نقطه‌ قوت‌ این‌ اشخاص‌ در این ‌است‌ که‌ آنها هنگام‌ حل‌ یک‌ مشکل می‌توانند همزمان‌ تصویر اصلی‌ و جزئیات ‌ضروری‌ را ادراک‌ کنند.

امتیازکمتر از 16
شما جزئی نگر هستید
این امتیاز نشان می‌دهد شما عمدتا یک ‌شخص‌ چپ‌ مغز هستید. نیمکره‌ چپ‌ مغز، تحلیل‌گراست‌ و میل دارد به‌ شیوه‌ای‌ خطی‌ و جزء جزء اطلاعات را بررسی کند. به‌ عبارت‌ دیگر، از بخش‌های‌ کوچک‌ شروع‌ کرده‌ و به‌ بالا می‌رود، درحالی‌ که‌ شخص‌ راست‌‌مغز برعکس‌ عمل‌ کرده و ابتدا تصویر اصلی‌ و بزرگ‌ را مجسم‌ می‌کند. شما می‌توانید حسابدار و برنامه‌دهنده خوبی باشید.

تست خودشناسی,شخصیت تحلیلگر ,شخصیتی کل‌گرا

نیمکره راست غالب
هنرمندهای بی​برنامه کلی‌گرا
معمولا موسیقی راک را خیلی دوست دارند و به راحتی می‌توانند هنگام مطالعه موسیقی گوش کنند یا تلویزیون ببینند.
به‌ کند و کاو در آداب‌، مناسک‌، تشریفات‌، آیین‌‌ علاقه‌ خاصی ‌دارند.

این افراد دوست دارند از این‌ شاخه‌ به آن شاخه بپرند و تغییر شغل دهند و این‌ یک‌ نقطه‌ ضعف ‌محسوب‌ می‌شود، زیرا‌ گاهی اوقات‌ فرد خودش ‌را باکارهای‌ متعدد ناتمامی‌ مواجه‌ می‌بینید.

نیمه راست مغز کمک می‌کند تا تصاویر دیداری درک شود و فرد آنچه را می‌‌بیند تشخیص دهد. در واقع شاید درک تصاویر در آنها قوی‌تر باشد.

در اولویت‌بندی مشکل دارند. معمولا یکباره و بدون اندیشه اقدام به کاری می‌کنند.این افراد شخصیتی هنرمند دارند و یکی از دلمشغولی‌هایشان می‌تواند موسیقی، نقاشی یا... باشد.

می‌توانند ورزشکارهای خوبی باشند، علاوه بر اینکه نویسنده‌های خوبی هم برای داستان‌های علمی و تخیلی می‌شوند.

معمولا حوصله خواندن دستورالعمل را ندارند و ترجیح می‌دهند، کارهای خودشان را بدون هیچ مسیر مشخصی انجام دهند.

دوست دارند به جای توجه به جزییات سازنده، تصویر اصلی و بزرگ را ببینند، درواقع نیمکره راست از تمام جزییاتی که به دست می‌آورد یک الگوی کلی می‌سازد تا بتواند مسیر را به‌طور کامل مجسم کند.

فعالیت‌هایی مانند تخیل، توهم، درک فضایی اجسام و موسیقی در نیمکره راست قرار دارد.
به‌دنبال نقطه نگرش‌های جدید هستندو به‌طور کلی خلاقیت بالایی دارند.
وقایع عجیب و راز آمیز برایشان خیلی جالب است.

هنگام صحبت کردن چگونگی بیان برایشان خیلی مهم است تا جایی که می‌توان گفت حتی از مضمون برایشان مهم‌تر است.

حافظه تصویری خوبی دارند و به راحتی با یادداشت یا ترسیم موضوعات، دیگر آن را فراموش نمی‌کنند.

تست خودشناسی,شخصیت تحلیلگر ,شخصیتی کل‌گرا

نیمکره چپ غالب
همه چیز طبق برنامه
این افراد خیلی اهل برنامه‌ریزی و انجام دادن کارها طبق برنامه هستند.
اینها عقیده دارند برای تصمیم گرفتن نباید احساسات را دخالت داد.
ریاضیات و علوم همیشه برای این افراد جالب است و و دوست دارند ایده‌ها را به ترتیب و منظم پشت سر هم بچینند.
تحقیق و پژوهش برایشان جالب است و عقیده دارند هرکاری را باید طبق دستورالعمل خاص آن کار انجام داد.

بیشتر ترجیح می‌دهند مطالب و داستان‌های واقعی بخوانند و هیچگاه نمی‌توانند یک نویسنده خوب علمی تخیلی شوند.

موسیقی کلاسیک را نسبت به دیگر انواع موسیقی ترجیح می‌دهند.
وسواسی و منظم هستند و جزییات کار برایشان مهم‌تر از نتیجه و چشم‌انداز است.
دنبال علل مادی و واقعی قضایا هستند، نه تحلیل‌های متافیزیکی و خیالی.
این‌ نیمکره‌ مسئول‌ و کنترل‌‌کننده زبان‌، بررسی‌های‌ علمی‌، عقلانیت و خردمندی‌ است.‌
برای به یاد آوردن از واژه‌ها سود می‌برند و اسامی را به‌جای چهره‌ها به یاد می‌سپارند.
تلفظ‌های سخت و فرمول‌های ریاضی را به سهولت به یاد می‌سپارند.

نیمکره چپ مسئول منطق و محاسبات دقیق ریاضی است. هنگامی که شما یک واقعیت را به یاد می‌آورید، مغز چپ است که آن را از حافظه بیرون می‌کشد.

بدون اینکه کاسه صبرشان لبریز شود، می‌توانند به سخنرانی‌های طولانی گوش دهند.
مدام به امروز و گذشته فکر می‌کنند.
هنگام سخن گفتن به ندرت از اشارات و حرکات دست استفاده می‌کنند.
کارها و برنامه‌ریزی‌هایشان حساب شده، عملگرا، واقع​بینانه و دقیق است.
بیشتر دوست دارند تنها کارهایشان را پیش ببرند. همراه بودن با افراد غیرجدی هنگام کار آنها را آزرده می‌کند.

این نیمکره همیشه به دنبال فهم چگونگی انجام کارهاست و به همین دلیل بیشتر اوقات افراد دارای نیمکره چپ قوی​تر سوال‌هایشان را با "چگونه" شروع می‌کنند و نه با "چرا".

راه​هایی برای تقویت نیمکره​ها


گاهی کودک شوید
برای پرورش نیمکره راست مغز باید به یاد داشته باشید که اگر همیشه بخواهید جدی و عاقلانه رفتار کنید، اگر بخواهید حق اشتباه کردن را از خود بگیرید، اگر بخواهید همه کارهایتان مورد پسند دیگران باشد و اگر بخواهید هر کاری را از روش معمولش انجام دهید، دست این نیمکره را برای ترقی می‌بندید.
 
برای تقویت نیمکره راست لازم است نگاهی کلی​گرایانه را جایگزین نگاه جزیی‌گرایانه کنید. چه اشکالی دارد به خودتان اجازه دهید گاهی کودک شوید و دنیا را کودکانه ببینید. از اشتباه کردن نترسید. به نمایشگاه‌های نقاشی و کنسرت‌های موسیقی سر بزنید. در انجام هر کار و حل هر پرسشی به چند راه و چند پاسخ متفاوت بیندیشید. به رؤیاهایتان احترام بگذارید و فرصتی را به آنها اختصاص دهید و حتی اهداف‌تان را در رؤیاهایتان متصور شوید. داستان بخوانید و بعد سعی کنید آن را مثل فیلم با تصویر در رؤیاهایتان ببینید. در طبیعت بگردید و از آن لذت ببرید و هنرهایی مانند نقاشی و طراحی یا موسیقی را بیاموزید.

خودتان را سرکوب نکنید
اگر نیمکره چپ قدرتمندی داشته باشید اما بخواهید از ریاضی، فلسفه و مهم‌تر از همه نظم و ترتیب در زندگی‌تان غافل شوید و اگر به جای جزیی‌نگری، کل‌نگر شوید، نیمکره چپ خود را سرکوب کرده‌اید. برای آنکه نیمکره چپتان را قوی کنید، باید به ریاضی و فلسفه برگردید، در طبیعت گردش کنید و از حس شنوایی‌تان برای بیشتر و بهتر لذت بردن کمک بگیرید. هر کار و مسئله‌ای را به بخش‌های کوچک‌تر برای حل مشکلات تقسیم کنید، چون توانایی شما در جزیی‌نگری بیشتر از کلی‌نگری است. جدول و پازل حل کنید و برای هر روزتان برنامه‌ای مدون بنویسید. برای حفظ کردن از فیش‌برداری استفاده کرده و فن بیان و سخنرانی را تمرین کنید.

اعمال نیمکره‌های راست و چپ‌مغز

تست خودشناسی,شخصیت تحلیلگر ,شخصیتی کل‌گرا

۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

اشتباهات ونوســـی!

زندگی نه میدان جنگ است و نه بازار رقابت. بخواهیم یا نخواهیم باید بپذیریم که دوره و زمانه عوض شده و بیشتر قانون‌های نانوشته زناشویی هم تغییر کرده است، اگر نمی‌خواهید از موج این تغییرات جا بمانید و به دنبال یک زندگی آرام و موفق هستید، در ادامه این مطلب با ما باشید.

آیا پیش آمده است که از انجام کاری که مطمئن بودید همسرتان را خوشحال می‌کند نتیجه عکس گرفته باشید؟ آیا هنگامی که او به هر گونه لطف شما به طرزی منفی پاسخ می‌ گوید، یکه می ‌خورید؟ بسیاری از زنان در نحوه ارتباط خود با همسران شان مرتکب اشتباهاتی می‌ شوند که رابطه آنان را دچار اختلال می ‌کند. بسیاری از این اشتباهات در نتیجه الگوهای رفتاری است که ما از مادران و مادربزرگ‌ های خود گرفته‌ایم. درست است که ما بیشتر از مادران‌مان درس خوانده ایم و زندگی اجتماعی پررنگ‌تری داشته‌ایم، اما بسیاری از ما، هنوز راه و رسم درست زندگی کردن را نمی‌دانیم. گاهی می‌خواهیم با کپی کردن از زندگی مادرانمان یا زنان دیگر، کار خود را راحت کنیم و گاهی هم فکر می‌کنیم با امضای عقدنامه، وارد یک مسابقه یا یک معادله بیش از حد پیچیده می‌شویم.

اما زندگی نه میدان جنگ است و نه بازار رقابت. بخواهیم یا نخواهیم باید بپذیریم که دوره و زمانه عوض شده و بیشتر قانون‌های نانوشته زناشویی هم تغییر کرده است، اگر نمی‌خواهید از موج این تغییرات جا بمانید و به دنبال یک زندگی آرام و موفق هستید، در ادامه این مطلب با ما باشید.
 
تفاوت زیباست

اشتباه اول: باید مثل من شود
یکی از اشتباه‌هایی که بسیاری از دختران قبل از ازدواج مرتکب می‌شوند، اصرار به هم شکل شدن است. آنها فکر می‌کنند قبل از شروع زندگی باید گربه را دم حجله کشت و برای این کار تلاش می‌کنند همسر آینده‌شان را با دعوا، قهر، خواهش و هر راه دیگری که می‌دانند عوض کرده و شبیه خود کنند.

آنها فکر می‌کنند هم‌شکل بودن و هم‌رنگ بودن، تضمینی برای ازدواج موفق است، اما اشتباه می‌کنند. اگر شما هم چنین فکری را در سر دارید، نباید فراموش کنید که شما و همسرتان، از 2خانواده و 2فرهنگ متفاوت هستید و هرگز نمی‌توانید دنیا را از یک دریچه ببینید. شما تجربه‌ها و باور‌های متفاوتی دارید و تا زمانی که در تعارض با هم قرار نگیرید و از این باور‌ها چماقی برای کوبیدن هم نسازید، تهدیدی متوجه‌ شما نخواهد بود.
 
هیجان را با عشق اشتباه نگیرید

اشتباه دوم: باید برای هم بمیریم
عاشق شدن، هیجان‌انگیزترین بخش زندگی است؛ بخشی که می‌تواند شروع یک زندگی مشترک را لذت‌بخش‌تر کند، اما گمان نکنید برای چنین شروعی، نیاز به یک زندگی افسانه‌ای دارید. درست است که باید خواستگار‌تان را دوست داشته باشید اما عشق آنقدر ساده نیست که در هر شرایطی سر و کله‌اش پیدا شود. اگر یک دوره نامزدی کوتاه را گذرانده‌اید و احساس می‌کنید بی‌اندازه عاشق هستید، باید بگوییم که بیشتر از عشق درگیر هیجان شده‌اید،

چیزی که می‌تواند چنین حدی از علاقه را به‌وجود بیاورد، موضوعات ساده یک نامزدی کوتاه مدت نیست، بلکه حمایت و درکی است که در موقعیت‌های پیچیده‌تر زندگی می‌بینید و باعث می‌شود که هر روز، بیشتر حس کنید که این مرد، همان مرد رۆیاهای شماست. همان یک نفری که برای شما به دنیا آمده و امروز کنار‌تان است.

عشق هرگز نمی‌میرد

اشتباه سوم: عشق با گذشت زمان تمام می‌شود
بعضی‌ها فکر می‌کنند گذشت زمان می‌تواند عشق را محو کند و به همین دلیل تن به ازدواج با کسی می‌دهند که هیچ علاقه یا کششی نسبت به او ندارند، اما اگر شما یک عاشق واقعی باشید و برای این موضوع هزار و یک دلیل داشته باشید، آنچه با گذشت زمان از زندگی شما بیرون می‌رود، عشق‌ نیست بلکه هیجان و ساده‌انگاری‌ای است

که ممکن است در ماه‌های اول رابطه، شما را شجاع‌تر و ماجراجوتر کند و به شما این حس را بدهد که تنها عاشق روی زمین هستید،اما کنار رفتن پرده هیجان از این حس، موضوعی نیست که برای آن سوگوار باشید. یک عشق واقعی می‌تواند با آرامش و روزمرگی هم همراه شود. در چنین شرایطی شما از همسرتان فاصله نگرفته‌اید، بلکه به مراحل بالاتری از دوست‌داشتن رسیده اید که با آرامش بیشتر و هیجان کمتر همراه است.
 
گاهی هم دعوا کنید

اشتباه چهارم: یک زندگی موفق، زندگی بدون بحث است
بسیاری از زوج‌ها، بحث و دعوا را نقطه پایانی خوشبختی‌شان می‌دانند. خیلی از آنها به دلیل چنین تفکری اختلاف‌نظر‌شان را در دل‌شان نگه می‌دارند و می‌خواهند با سکوت‌شان جلوی بحث را بگیرند، اما نباید فراموش کنید که ترس از دعوا، نشانه خوشبختی شما نیست.

یک زوج خوشبخت می‌توانند اختلافات‌شان را به راحتی با هم در میان بگذارند و حتی برای موضوعاتی که ارزش حیاتی برایشان دارد، بجنگند و پیروز شوند. یک زوج ایده‌آل روی یک خط صاف پرلبخند زندگی نمی‌کنند. آنها به اختلاف نظر هم برمی‌خورند و گاهی از هم دلخور می‌شوند، اما تفاوت‌شان با دیگران این است که با هوشمندی از پس چنین مسائلی برمی‌آیند و به جای دلخوری‌های بی‌مورد، از این بحث‌ها درس می‌گیرند.

 

قبل از ازدواج,زندگی مشترک‌تان موفق

به همه‌جوانب اهمیت بدهید

اشتباه پنجم: خودم را دوست دارد نه جسمم را
اگر از آن دسته زن‌هایی هستید که گمان می‌کنید ارتباط زناشویی، در آخرین ردیف اولویت‌های زندگی مشترک است، در اشتباه هستید. گمان نکنید مردی که عاشق‌تان است، به جسم شما نیازی ندارد و تنها به تفکرات و کلام شما اهمیت می‌دهد.

ازدواج، راهی مشروع و پسندیده برای برقراری یک رابطه سالم جسمانی هم هست. حق شما و همسرتان است که از چنین رابطه‌ای هم بهره ببرید و با کمک آن پایه‌های زندگی‌تان را هم محکم‌تر کنید. اگر شما می‌خواهید زندگی مشترک موفقی داشته باشید، باید به همه ابعاد یک رابطه توجه کنید و هیچ بعدی را فدای دیگری نکنید.
 
امتحان‌های سخت نگیرید


اشتباه ششم: اگر مرا دوست داشته باشد، هر کاری می‌کند

درست است که عشق قدرت می‌آورد، اما قرار نیست که از مرد زندگی‌تان، به گناه عاشق شدن، یک فرد ضعیف و زیردست بسازید. بسیاری از زن‌ها گمان می‌کنند اگر مردی عاشق‌شان باشد، به خاطر آنها همه پل‌های پشت سرش را خراب می‌کند و به هیچ چیز دیگری جز فرد مورد علاقه‌اش توجه نمی‌کند.


بیشتر زن‌ها با چنین تفکری، همسرشان را در معرض آزمایش‌های سخت قرار می‌دهند و به او می‌گویند اگر مرا دوست داری، باید هرچه را که می‌خواهم، انجام دهی، اما واقعیت این است که چنین مردی، یک مرد عاشق نیست؛ بلکه فردی ضعیف، بی‌پناه و منفعل است. یک عاشق واقعی هرگز به خاطر حسش از اصول و منطقش نمی‌گذرد، بلکه سعی می‌کند حسش را با عقلانیت همراه کند و از این راه به پیشرفت بهتر آن کمک می‌کند.

 

شوهرتان قدر شما را می‌داند


اشتباه هفتم: مردها ارزش حمایت را نمی‌فهمند

نمی‌گوییم که همه مردهای جهان، آنقدر منطق و انصاف دارند که همه حمایت‌ها و کمک‌‌هایتان را درک کنند و همیشه آنها را در ذهن داشته باشند، اما می‌گوییم اگر با مردی شایسته ازدواج کرده‌ باشید،


می‌توانید مطمئن باشید که او کوچک‌ترین همدلی‌های شما را می‌بیند و همیشه آنها را در ذهنش نگه می‌دارد. مردها خیلی راحت تفاوت شما با زنان دیگر را می‌بینند و بیشتر وقت‌ها شما را با زنان دیگر مقایسه می‌کنند.


اگر می‌خواهید در زندگی مشترک‌تان موفق باشید، به آدم‌های اطراف‌تان خوب نگاه کنید. چه خصوصیاتی در زنان دیگر وجود دارد که همسرتان از آنها بیزار است و چه ویژگی‌هایی را در زنان دیگر تحسین می‌کند؟


مطمئن باشید اگر آن خصوصیات منفی را حذف کنید و چند قدم به آن ویژگی‌های تحسین‌شدنی نزدیک‌تر شوید، همسرتان حتما قدر شما و تلاش‌های‌تان را می داندو شما و زنان دیگر را به یک چشم نمی‌بیند.

۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

اهدافتان را با این افراد در میان نگذارید!!!

گفته شده است که همان لحظه ای که هدفی را تعیین می کنیم، باید آن را به همه بگوییم تا ابزاری برای تضمین موفقیت باشد. این تعهدی به تمام دنیاست که تضمین می کند تا ما برای رسیدن به آن هدف، حاضر باشیم فشار اضافه را تحمل کنیم. ولی آیا این کار همیشه بهترین رویکرد است؟

 

این ها چند دسته از افرادی هستند که در هنگام مطرح کردن اهدافتان، باید حواستان به آن ها باشد:

  

1. افرادی که اهداف خودشان را دنبال نمی کنند 

هر کسی سیستم اعتقادی مخصوص به خود را دارد که چه چیزی ممکن یا غیرممکن است، که با نحوه تربیت او در ارتباط است. بسیاری از افراد هستند که به شما پیشنهاد می دهند تا اهداف خود را به سطحی پایین تر بیاورید که با توجه به درک آن ها از ممکن بودن، به نظرشان امکان پذیر بیاید. با این کار، ما به زندگی بر اساس قواعد مورد قبول اجتماع بسنده می کنیم به جای اینکه به دنبال نوآوری ها، کسب و کارها و رفتارهایی باشیم که می تواند تمام جامعه را از وضع کنونی بهبود دهد.

 

کسی که اهداف خودش را دنبال نمی کند ممکن است به شما پیشنهاد دهد که نیازی به تغییر کردن ندارید. این خواسته خودخواهانه فردی است که می خواهد با پایین نگه داشتن شما، احساس برابری کند. این موضوع بسیار زیان آور است، چرا که باعث می شود شما به جای تلاش کردن، به وضع فعلی بسنده کنید. در این حالت، باورهای آن ها هرگز به چالش کشیده نمی شود و اهداف شما هرگز برآورده نمی شود.

 

حتی بدتر از آن، فردی است که به طور کلامی با تلاش شما موافقت می کند، ولی به صورت غیر کلامی مخالفت می کند. گفته شده است که ما 93 درصد به طور غیر کلامی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم. از طریق نورون های آینه ای، مغزهای ما حداقل به صورت غیر هوشیارانه می توانند هر چیزی که گفته نمی شود را متوجه شوند. کسی که به صورت کلامی با شما موافقت می کند ولی به صورت غیر کلامی به شما تردید دارد، باعث خواهد شد که شما خودتان را زیر سؤال ببرید.

 

وقتی که به هدف خود فکر می کنید احساس تردید می کنید، و این ممکن است پیشرفت شما را خدشه دار کند حتی پیش از اینکه شروع شود. وقتی که اهداف ما هنوز در حال توسعه هستند، باید مطمئن شویم که در کنار افرادی قرار نداریم که در ناباوری و بی اعتقادی زندگی می کنند.

 

راهکار: اهداف خود را با کسانی در میان بگذارید که قبلاً در آن زمینه از زندگی خود به موفقیت دست یافته اند، یا کسانی که در حال حاضر در تلاش برای رسیدن به موفقیت در زندگی خود هستند. آن ها سیستم هایی اعتقادی دارند که شکاک ها و کسانی که فکر کوچکی دارند از آن بهره مند نیستند. این ها معدود افرادی هستند که وقتی شما به خودتان تردید پیدا کنید، با شما مخالفت خواهند کرد. کسانی که با باورهای محدود کننده شما مبارزه خواهند کرد و شما را به استاندارد بالاتری از زندگی سوق خواهند داد.

 

2. افرادی که به جای تعهد و سرسپردگی شما، هدفتان را تحسین می کنند 

از آنجایی که ما مخلوقاتی اجتماعی هستیم، اغلب می خواهیم که به وسیله افرادی که نزدیک خود نگه می داریم پذیرفته شویم. دوستان و خانواده های خوش نیت ما سعی می کنند با تحسین اهدافی که تعیین می کنیم، عزت نفس ما را تقویت کنند. ولی این کار بی فایده است چرا که به جای اقدام ما، نیت مان را مورد تأیید قرار می دهد. روانشناسان ثابت کرده اند که تحسین کردن فرایند به جای عملکرد، برای عزت نفس و دستیابی به هدف سودمندتر است. عمل مشخص کردن هدف و دنبال کردن راهی برای رسیدن به عظمت، آزاردهنده است. اگر اطرافیانمان فقط برای تعیین کردن هدف ما را تحسین کنند و این کار مایه تسلی ما شود، شاید هرگز پیگیری لازم برای دستیابی به آن هدف را پیدا نکنیم. مجدداً به کُنج راحتی خود بر می گردیم به جای اینکه سوار هواپیمای موفقیت شویم.

 

راهکار: یادتان باشد که هدف تعیین کردن شما را از بقیه جدا نمی کند. باید مراقب حس آسایشی باشیم که تحسین توسط دیگران می تواند به وجود بیارد. اگر هدف های خود را با کسانی که دوستشان دارید در میان بگذارید، به خودتان یادآوری کنید که هنوز راه درازی تا رسیدن به موفقیت دارید و پیگیری راه همیشه حس بهتری نسبت به تأیید شدن توسط دیگران دارد. اگر کسی به شما بابت هدف تعیین کردن تبریک بگوید، آن تبریک را در ذهن خود به گونه ای جای دهید که انگار بابت تعهد و تلاشتان برای دستیابی به آن هدف به شما تبریک می گویند.

 

3. افرادی که همیشه انتقاد می کنند 

انتقاد لزوماً سمی نیست، ولی این شخصی نیست که شما وقتی هدفتان تازه در مراحل اولیه است، بخواهید با او صحبت کنید.

 

شاید شما تمام اعتماد به نفس موجود در جهان را داشته باشید، ولی هنوز هم باید در نظر بگیرید که چشم اندازتان تازه در ابتدای راه است و باید مورد محافظت قرار بگیرد. در این مرحله، حرکت لحظه ای دارای اهمیت بسیار زیاد است. اغلب اوقات، فرد منتقد نیت خوبی دارد؛ او نمی خواهد ببیند که شما وارد مسیر اشتباهی شوید. ولی ممکن است توصیه او را به سادگی با کمال گرایی اشتباه بگیریم. وقتی نظر این افراد در مراحل اولیه فرایند بیان شود، تنها باعث می شود که سفر ما به تعویق بیفتد یا اینکه مسیرمان به سمت موفقیت به کلی متوقف شود.

 

راهکار: این افراد ذهنیتی دارند که می تواند برای ویرایش دستنوشته های ما، بررسی محصولاتمان و قوی کردن مجموعه مهارت هایمان بسیار مفید باشد. مهم است که این افراد را در حلقه ارتباطی خود حفظ کنیم، ولی تنها وقتی می توانیم اهدافمان را با آن ها در میان بگذاریم که به نتایج قابل قبولی رسیده باشیم. در آن نقطه، می توانیم از منتقدان درخواست فیدبک کنیم. آن ها می توانند کیفیت تلاش ما را افزایش دهند.

۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

روان پریش کیست؟!

شاید همین چند وقت پیش به یکی از آنها برخورده باشید.شاید یکی از آنها را  در گروه دوستان یا خانواده‌تان داشته باشید؛ فقط هنوز نمی‌دانید! شناسایی روان پریشان و جامعه‌ستیزان کار سختی است.

 

آنها لباس خاصی نمی‌پوشند، یا فیلم نیست که بتوانیم نگاه آنها را از نزدیک مد نظر داشته باشیم. آنها در میان جامعه آمیخته‌اند. آنها به شکل افرادی شاد و سرحال‌اند، اما از درون تاریکی آنها را فرا گرفته. سیاهی‌ای که اگر حواستان نباشد ممکن است شما را هم دربربگیرد. پس بد نیست که با یک سری از ویژگی‌های آنها آشنا باشید تا کمی اطلاعاتتان بیشتر شود و حواستان را جمع‌تر کنید و یا حتی در صورت لزوم از آنها دوری کنید. در ادامه با  ۱۷ دانستنی درباره‌ی روان‌پریش‌ها با ما  همراه باشید.


1- یکی از ویژگی‌های کلاسیک روان‌پریش‌ها ضعف احساسی است. یک روان‌پریش نمی‌تواند در تنهایی زندگی کند. او مدام به دنبال این است که قربانی‌ای پیدا کند تا بتواند از لحاظ عاطفی از او سوءاستفاده کند.

 

2- آنها نمی‌توانند وفاداری و عشق را درک و تجربه کنند. آنها با بی‌احترامی به عشق می‌نگرند. از همین رو آنها قادر به تجربه عشق نیستند.

 

3- روان‌پریش‌ها به افراد عادی به چشم وسیله‌ای برای بازی نگاه می‌کنند، که از آنها استفاده کنند، به آنها دروغ بگویند و آزارشان دهند. این به آنها حس رضایت و تفریح موقتی میدهد.

 

4- روان‌پریش‌ها از کسلی و بی‌حسی رنج میبرند. آنها فاقد حس همدلی هستند. آنها دوست دارند که دیگران را گول بزنند و کنترل کنند.

 

5- روان‌پریش‌ها اغلب سوءاستفاده کننده‌های عاطفی‌اند، اما این بدان معنا نیست که نمیتوانند سوءاستفاده کنندگان جنسی باشند. اکثر اوقات آنها هر دو این ویژگی‌ها را دارند.

 

6- با اینکه یک روان‌پریش ممکن است یک منحرف جنسی باشد، اما مهم‌ترین موضوع برای او سوءاستفاده عاطفی است. او دوست دارد که برتری‌اش را حفظ کند و نیاز به آسیب رساندن به مردم چیزی است که او را کنترل می‌کند. او قربانی را از لحاظ جنسی و عاطفی مالک می‌شود و او را از بیرون و درون از بین می‌برد.

 

7- روان‌پریشان احساسات هم دارند؛ اما احساسات آنها با افراد معمولی متفاوت است. احساسات انها کوتاه و شدید است.

 

8- به عنوان مثال یک روان‌پریش جملات غمگینی درباره‌ی حماقت‌ها و بدبختی‌هایش به زبان خواهد آورد. او ممکن است اشک تمساح هم بریزد. یک روان‌‌پریش ممکن است شور و شوق نشان دهد، هیجان زده شودو یا مثل یک فرد عصبانی فریاد بزند؛ اما مسئله این است که این چیز‌ها نشان‌دهنده قوت احساساتش نیست.

 

9- یک روان‌پریش غم و اندوه جدی نخواهد داشت، صادق نخواهد بود، ناامیدی واقعی و شادی عمیق نخواهد داشت، و همچنین خشم حقیقی در آنها نخواهد بود.

 

10- روان‌پریش‌ها خشم نشان می‌دهند، اما خشم انها مطلق، ناگهانی، کوتاه و سرد است. پیش‌بینی اینکه چه چیز آنها را عصبانی می‌کند کار آسانی نیست. خشم آنها مانند افراد نرمال تحریک نخواهد شد.

 

11- یک چیز خیلی معمولی و بی اهمیت ممکن است خشم آنها را برانگیزد درحالی که یک مسئله جدی ممکن است هیچ تاثیری بر روی آنها نگذارد.

 

12- اگر موانعی بین یک روان‌پریش و اهدافش وجود داشته باشند، این موانع شخصی نیستند. هرچند این موانع غیرشخصی درواقع باعث لجبازی‌ و کله‌شقی فرد روان‌پریش می‌شوند.

 

13- روان‌پریش‌ها نمی‌توانند این حقیقت را بپذیرند که رفتارشان ممکن است از سوی یک قربانی پذیرفته نباشد، چرا که اعمال بد آنها همیشه برایشان مناسب و قابل توجیه است.

 

14- یک روان‌پریش بر این باور است که اگر او از یک نفر استفاده می‌کند، به او دروغ می‌گوید، به او خیانت کرده و کنترلش می‌کند و یا او را از بقیه جدا می‌کند، قربانی باید همیشه پذیرای این چیزها باشد.

 

15- روان‌پریشان اینطور باور دارند که هر اعمال بدی که انجام می‌دهند، همیشه به نفع قربانیان بوده و به خاطر خود انهاست.

 

16- روان‌پریش‌ها خودشان را خیلی دوست دارند؛ آنها احساس قوی‌ای نسبت به خودشان دارند اما این حس کم‌عمق است.

 

17- روان‌پریش‌ها متکبر هستند. آنها حس خیلی با ارزش  بودن و خیلی توانا بودن دارند. آنها پر از اطمینان و اعتماد به نفس خواهند بود، اما اهداف کوتاه‌مدتی دارند و نمی‌توانند برنامه طولانی‌مدتی را برنامه‌ریزی و اجرا کنند. آنها ناشکیبا بوده و زود تحریک می‌شوند. آنها نمی‌توانند خشم و عصبانیت خود را کنترل کنند. این افراد به پیوندهای خانوادگی احترام نگذاشته و به دنبال روابط کوتاه ‌مدت‌اند.

۰۱ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

تفاوت بین گناهکار بودن و احساس گناه

گناهکار بودن با احساس گناه داشتن تفاوت دارد.
وقتی فکر می کنیم که گناهکار هستیم در واقع می‌پذیریم که اشتباه کرده‌ایم یا نادرست عمل نموده‌ایم اما احساس گناه مساوی است با بی‌ارزش بودن، بی‌خاصیت بودن و دوست داشتنی نبودن.

چند راه کار برای رفع احساس گناه

افراد، مشاغل و خلاصه هرچیزی که موجب می شود در شما احساس حقارت ایجاد گردد را تحمل نکنید.

دلایل رفتارهای کنونی خود را در ابعاد مختلف(اجتماعی،اقتصادی و جسمانی) جست‌وجو کنید، نه در کاستی‌های شخصیتی‌تان.

مهم نیست همه شمارا تایید کنند؛ مهم این است که افراد خوب و مثبت به شما مهر داشته باشند.

در زمان انجام کارها به درست و غلط بودن آن فکر کنید، نه تایید و عدم تایید دیگران.

۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

ریتا شیانو

بزرگ‌ترین اعتیاد ما، صحبت کردن از مشکلات‌مان است.
این عادت را کنار بگذار؛
از لذت‌هایت بگو...

۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

تصمیم منطقی بگیریم

روانشناسان می گویند درهنگام خوشحالی قول ندهید وهنگام ناراحتی، تصمیمات مهم نگیرید. زیرا مردم اصولا در زمان خوشحالی بدترین قول‌هارا میدهند و درزمان ناراحتی، بدترین انتخابها را می‌کنند


۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

پذیرش واقعیت

پذیرش واقعیت به معنای تسلیم آن شدن نیست، بلکه نقطه ای است که باید از آنجا شروع کنید و در واقع، تنها جایی است که شما می توانید از آن شروع کنید.

پذیرش واقعیت کنونی به همان گونه که هست، به معنای تسلیم شرایط شدن یا اجبار به ماندن در آن  وضعیت نیست، بلکه به معنای پذیرش شرایط حاضر است، بدون آنکه به هر شیوه ای آن را بزرگ نمایی یا کوچک کنیم؛ این کار یعنی نگاه واقع گرایانه و صادقانه به آنچه در حقیقت هست.

۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn

عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر...

امتحاناتی که هر هفته می گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را  تصحیح می کرد...
آن هم نه در کلاس،در خانه...دور از چشم همه‼️

اولین باری که برگه ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...

نمی دانم ترس بود یا عذاب وجدان، 
هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...

فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه ها برگه هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده اند به جز من...‼️

به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...

 من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...

بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می کردم تا در امتحان بعدی نمره ی بهتری بگیرم...

مدت ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،

امتحان که تمام شد ، معلم برگه ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... ‼️‼️

چهره ی هم کلاسی هایم دیدنی بود...

 آن ها فکر می کردند این امتحان را هم مثل همه ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می کنند...
اما این بار فرق داشت...این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...

فردای آن روز وقتی معلم نمره ها را خواند فقط من بیست شدم...

چون بر خلاف دیگران
از خودم غلط می گرفتم ؛
از اشتباهاتم چشم پوشی نمی کردم
 و خودم را فریب نمی دادم...

زندگی پر از امتحان است... 

خیلی از ما انسان ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ...
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... 

اما یک روز برگه ی امتحانمان دست معلم می افتد...
 آن روز چهره مان دیدنی ست...

آن روز حقیقت مشخص می شود و نمره واقعی را می گیریم...
راستی برگه امتحان امروز زندگی مان را چطور تصحیح کرده ایم؟

۲۹ دی ۹۶ ، ۱۳:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
Frzn