فرایندهای ذهنی – افکار، احساس ها، باورها، انگیزه ها و نیت ها – پیچیده ترین و گیج کننده ترین پدیده هایی است که هر روز انسان ها با آن مواجه می شوند. بزرگترها متعجب هستند که چرا افراد عاشق شخص خاصی می شوند، چرا به کاندیداهای خاصی رای می دهند، چرا انتخاب های احمقانه می کنند – از گرفتن یک وام بزرگ تا خرید کدوی بیش ازحد رسیده. کودکان گیج می شوند وقتی همبازی آن ها عصبانی می شود و این پیش بینی شده نیست، بخشش خواهر یا برادر، بوس آبدار عمه یا خاله.

نظریه یک شخص از آن چیزی که دیگران ممکن است فکر کنند یا ایده هایی درباره فکر افراد دیگر نظریه ذهن گفته می شود و برای ساخت نظریه ذهن کودکان باید این را بفهمند که افراد دیگر لزوما مثل آن ها فکر نمی کنند و آن ها افکار خودشان را دارند. معمولا دربیشتر کودکان در 4 سالگی و به کندی شروع به رشد می کند(Sterck & Begeer, 2010).

در یکی از چندین تکلیفی که محققان ساخته اند، یک کودک عروسکی به اسم Max را می بیند که سگ عروسکی را در یک جعبه قرمز می گذارد. Max می رود و کودک می بیند که سگ از جعبه قرمز خارج شده و در جعبه آبی گذاشته می شود. وقتی Max  برمی گردد، از کودک می پرسند "Max کجا به دنبال سگ خواهد گشت؟" بیشتر کودکان 3 ساله با اطمینان گفتند:" در جعبه آبی". بیشتر کودکان 6 ساله به درستی گفتند: "در جعبه قرمز"( Wellman et al., 2001).

کودکان 3 ساله آن چیزی را که یاد گرفتند و آن چه را که قبلا فکر می کردند و آن چیزی که شخص دیگری ممکن است فکر کند را با هم قاطی می کنند. یک روش توصیف این پدیده این است که بگوییم آن ها تحت تاثیر دانش خودشان هستند(Birch & Bloom,2003) آنقدر خودمحورکه دیدگاههای دیگران را نمی فهمند.

یکی از موقعیت هایی که در آن رشد نظریه ذهن دیده می شود، وقتی است که کودکی با دروغ گفتن سعی می کند از تنبیه فرار کند.

در یک آزمایش 247 کودک با سن 3 تا 5 ساله را پشت یک میز که یک فنجان وارونه که زیر آن شکلات بود، تنها گذاشتند (Evans et al., 2011)  و به کودکان گفتند فنجان را برنگردانند. در 57 درصد کنجکاوی بر آن ها غلبه کرد و ظرف را برگرداندند، شکلات ها روی میز ریخت و آن ها نتوانستند آن را جمع کنند. آزمایشگر برگشت و پرسید شکلات ها چطور روی میز ریختند. فقط یک چهارم از آن ها راست گفتند (بیشتر آن هایی که سنشان بالاتر بود).

کودکان با افزایش مهارت بهتر دروغ گفتند. 3 ساله ها دروغ های ناامیدکننده گفتند (شکلات ها خودشان افتادند)، 4 ساله ها دروغ های بعید گفتند (بچه های دیگر آمدند و فنجان را برگرداندند) و 5 ساله ها دروغ های موجه تری می گفتند ( اتفاقی دستم به فنجان خورد).

این مطالعه خاص در بخشی از چین انجام شده اما به نظر می رسد نتایج در همه جا همین طور است، بچه های بزرگتر دروغ گوهای بهتری هستند. علاوه بر تفاوت های سنی، آزمایشات نشان داد دروغ گوهای منطقی تر،در نظریه ذهن و عملکرد اجرایی پیشرفته تر بودند (Evans et al., 2011)  که شاخصی از کرتکس prefrontal رسش یافته تر است.

Berger, K. S. (2014). The developing person through the life span (Ninth edition). New York, NY: Worth Publishers