افسردگی صرف غم و اندوه شدید نیست. این اختلال مغز و بدن هر دو را تحت تاثیر قرار می دهد از جمله شناخت و رفتار و سیستم ایمنی و سیستم اعصاب پیرامونی را و از آن رو اختلال دانسته می شود که صرف احساسات منفی گذرا نیست مانند غمگینی، بلکه در کارکردهای روزمره فرد مانند کار و تحصیل و ارتباطات او اخلال ایجاد می کند و وضعیتی پیوسته و دیرپا و فراگیر است و نه مانند سوگ و اندوه که موجی گذرا باشد.

افسردگی تفاوت اصلی دیگری هم با تجربه #سوگ دارد و آن این است که فرد سوگوار دنیا را بی معنا و خالی می بیند در اثر مرگ عزیزی، اما فرد افسرده کانون پوچی و بدی را در درون خودش احساس می کند (احساس گناه ناسالم) و این همراه با احساسات #درماندگی و یاس و نفرت از خود است و فرد ناتوان از تجربه لذت (اختلال در مرکز پاداش مغز) و خواب و اشتها و میل جنسی و علاقه اش به تفریح کم یا قطع می شود و سطح انرژی اش پایین می آید و نمی تواند بر کارش تمرکز کند و نیز حرکات و واکنشهای بدنی اش کند می شود (کندی حرکتی) و احساسات گناه و افکار خودکشی هم دارد (بسته به شدت و ضعف افسردگی).

از دیگر نشانه ها گریه کردن ناگهانی و زیاد و دائم، یا اشک آلودی بی دلیل توام با فقدان علاقه به معاشرت و فعالیت های مفید و بی توجهی به بهداشت فردی و ظاهر، رفتار منفعلانه و بی انرژی، بی قراری، و کندی حرکتی و شناختی است.

در رواندرمانی این اختلال لازم است به اضطراب و سپس احساسات خشم و گناه و غم فرد توجه شود و فرد بتواند این احساسات دردناک را به شکل سالمتری تجربه و حل و فصل کند.

حامد_عربی