فرض کنید شخصی بنا به نیازهای درونی خود، بعد از ظهر خود را می خواهد صرف رمان خواندن کند. یک دفعه به خاطرش می رسد که یکی از ماشین هایش کثیف است و باید شسته شود(با این فرض که ضروریات زندگی او، یک ماشین بیشتر نیست). در نهایت آن زمانی را که قرار بود صرف رمان خواندن(پرداختن به نیازهای درونی) کند، صرف شستن آن ماشینی می کند که اضافه بر نیازهای ضروری خود خریداری کرده است. در این مثال، این فرد نیازهای درونی خود را فدای امور غیر ضروری زندگی کرده است و به نیازهای واقعی خود پاسخ نداده است. 

در این مواقع، انسان می گوید که "وقت نمی کنم" و تعبیری که دیوید ثورو از این عبارت دارد این است که:
"انسان این لفظ مبهم را برای پوشاندن تقصیر خود استفاده می کند. چرا که همه ی انسان ها وقتی برابر دارند و اینکه عده ای برای پرداختن به نیازهای روحی خود وقت ندارند، بدان دلیل است که عمر خود را صرف پول درآوردن هایی فراتر از ضروریات زندگی کرده اند.