واکنش مناسب در مقابل افرادی که شما را تحقیر می کنند

زمانی که این افراد به شما حرفی می زنند، در پاسخ آنها، جواب های بی شماری به ذهنتان خطور می کند. اگر پاسخ انها را بدهید در واقع خودتان را با آن فرد هم شان ساخته اید و این دقیقاً همان چیزی است که آنها انتظارش را می کشند. آنها می خواهند شما را عصبانی کنند تا برخورد شدیدی از خود نشان دهید، آنها میخواهند شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید و قصدشان تنها آزار دادن و آسیب رساندن است. شما با جواب دادن به آنها در حقیقت وارد بازی ساختگی شان میشوید، و در نهایت خودتان را آزار داده اید.

زندگی آسانتر نمی شود! تو فقط باید قویتر شوی!

معرفی کتاب:عشق هرگز کافی نیست نویسنده : آرون تی بک

آیا تاکنون از خود پرسیده‌اید که چرا بعضی خانواده‌ها با تفاهم و سازگاری زندگی را با شادکامی می‌گذرانند در حالی که گروهی از مردم در حل و فصل ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین مسائل زندگی نیز با دشواری و سردرگمی مواجه‌اند. چگونه است که بسیاری از خانواده‌ها به رغم مشکلات عینی و ملموس نظیر فقیر بیماری و مشکلات دیگر، از ندگی به هنجار و به سامانی برخوردارند در حالی که گروهی دیگر با وجود برخورداری از همه گونه امکانات مادی و وسایل راحتی، در گردابی از گرفتاری‌ها و مشکلات غوطه ورند؟!
آیا به راستی مشکلات زناشویی غیرقابل حل است و آنچنان که گاه اینجا و آنجا گفته و شنیده می‌شود تنها دو راه وجود دارد: طلاق یا تحمل و خودکشی تدریجی؟!
ریشه مشکلات زناشویی در کجاست و چگونه می‌توان به حل و رفع آن پرداخت؟
کتاب «عشق هرگز کافی نیست» پاسخی است به این پرسش‌ها، پاسخی که جوهره آن را به سادگی می‌توان در یک کلام خلاصه کرد: «تفاهم!». درد و مشکل، سوء تفاهم و درمان و راه حل، تفاهم است.
چگونه می توان به تفاهم دست یافت؟ پایه‌های نظری آن چیست و روش‌های رسیدن به تفاهم و حل و رفع مشکلات کدامند؟
کشفیات پروفسور آرون بک، تحولی شگرف در روانشناسی و کاربرد آن در عرصه درمان و حل مشکلات زناشویی پدید آورده است.

فهرست مطالب؛
فصل اول: قدرت تفکر منفی
فصل دوم: روشنایی و تاریکی
فصل سوم: دیدگاه‌های مختلف
فصل چهارم: شکستن قاعده‌ها
فصل پنجم: ایستایی در مناسبات زناشویی
فصل ششم: فروپاشی زندگی زناشویی
فصل هفتم: افکار خاموش، چشم طوفان
فصل هشتم: ترفندهای ذهن
فصل نهم: نبرد سهمگین
فصل دهم: زندگی زناشویی سعادتمندانه
فصل یازدهم: تقویت بنیادها
فصل دوازدهم: سازگار کردن روابط زناشویی
فصل سیزدهم: خطاهای شناختی خود را اصلاح کنید
فصل چهاردهم: هنر گفتگو
فصل پانزدهم: هنر سازگاری
فصل شانزدهم: جلسات حل اختلاف
فصل هفدهم: تخفیف خشم
فصل هجدهم: مسائل ویژه

اثر شب اول

هنگامی که شب اول در یک محیط جدید نمیتوانید بخوابید مغز در تلاش است تا از شما محافظت کند. به این پدیده "اثر شب اول" میگویند. مغز درحالت نیمه خواب و بیدار است تا اگر خطری رخ داد بیدار شود.

سولوگامی یا ازدواج با خود!

سولوگامی به معنی ازدواج با خود مد جدیدی است که در اروپا رواج دارد, طوری که به خودشان بله میگویند و با خودشان ازدواج میکنند.

رسم جدیدی در ازدواج بین اروپایی ها شکل گرفته که یک فرد می تواند در آینه با خودش ازدواج کند و به تصویر خود در آینه جواب مثبت بدهد.

این رسم جدید سولوگامی نام دارد. «سولوگامی» یعنی یک فرد مقابل آینه قرار میگیرد و بعد از خواندن خطبه عقد به خودش در آینه بله می دهد.

این مدل ازدواج کردن طرفداران زیادی پیدا کرده تبدیل به رسمی جدید شده است.
تا بحال انواع مدل های ازدواج و طلاق عجیب و شگفت انگیز دیده و شنیده بودیم که این مدل هم به آنها اضافه شد.

سولوگامی یا ازدواج با خود در آینه را مشخض نیست چه کسی نهادینه و مد کرده است ، اما اروپاییان را جذب خودش کرده است.

اروپایی ها معتقدند به هر گرایش و خط فکری بید احترام گذاشت!! از همجنسگرایی گرفته تا ازدواج با حیوانات و … در اروپا ممنوع نیست!

 

تازه‌ترین «ازدواج با خود» مربوط به لائورا مسی، مربی ورزش و ۴۰ ساله است. وی مراسم ازدواج خود را نهم سپتامبر سال جاری و با حضور هفتاد مهمان برگزار کرد.

وی دو سال پیش، پس از آنکه از رابطه دوازده ساله ای جدا شد ایده ازدواج با خود به ذهنش خطور کرده بود. وی نخستین زن ایتالیایی است که باخودش عهد زناشویی بسته است.

در سال‌های گذشته شرکت‌های گوناگونی در این زمینه خدمات رسانی می کنند. برای نمونه، یک شرکت آمریکایی با نام با خودم ازدواج کردم بسته های کادویی را با یک حلقه ازدواج به‌ فروش می رساند.

امید تنها چیزى است که از ترس قویتر است...

برای بردن، گاهی بباز!

وقتی در زندان به عنوان روانشناس کار
 می کردم؛ رییس زندان دچار بیماری قلبی سختی شد. مساله جان و زندگی اش در کار بود. او باید تصمیم می گرفت بین "مرگ" ناشی از ایست قلبی و "از دست دادن یک پایش" به دلیل قطع یکی از شاهرگ هایش؛ یکی را انتخاب کند. و مسلما" آن چه انتخاب کرد ؛ "زنده ماندن" بود...

گاهی در تعارضی قرار می گیریم که انتخاب هر مسیری دردناک است. و غالبا ما آنچه را انتخاب می کنیم ؛ درد کمتری خواهد داشت...
انتخاب های ما؛ همیشه آن چیزی نیست که دلخواه مان باشد ؛ ما گاهی راهی را انتخاب می کنیم که "لنگیدن" دارد اما دست کم "مرگ" را چند صباحی از ما دور می کند...

گاهی تمام تلاشمان دستیابی به "برد" نیست بلکه فقط می خواهیم "کمتر ببازیم"!!
این یک قانون مهم زندگی است که گاهی باید "برد" را در "باخت" بیابیم.
آدم هایی که در پی "برد همیشگی" اند؛ بزرگترین بازنده زندگی اند.

وین دایر

مى دانم که هیچ مسیر و راهی به سوى شادکامی وجود ندارد.

شادکامی، خود یک راه است.

اختلالات افسردگی

افسردگی صرف غم و اندوه شدید نیست. این اختلال مغز و بدن هر دو را تحت تاثیر قرار می دهد از جمله شناخت و رفتار و سیستم ایمنی و سیستم اعصاب پیرامونی را و از آن رو اختلال دانسته می شود که صرف احساسات منفی گذرا نیست مانند غمگینی، بلکه در کارکردهای روزمره فرد مانند کار و تحصیل و ارتباطات او اخلال ایجاد می کند و وضعیتی پیوسته و دیرپا و فراگیر است و نه مانند سوگ و اندوه که موجی گذرا باشد.

افسردگی تفاوت اصلی دیگری هم با تجربه #سوگ دارد و آن این است که فرد سوگوار دنیا را بی معنا و خالی می بیند در اثر مرگ عزیزی، اما فرد افسرده کانون پوچی و بدی را در درون خودش احساس می کند (احساس گناه ناسالم) و این همراه با احساسات #درماندگی و یاس و نفرت از خود است و فرد ناتوان از تجربه لذت (اختلال در مرکز پاداش مغز) و خواب و اشتها و میل جنسی و علاقه اش به تفریح کم یا قطع می شود و سطح انرژی اش پایین می آید و نمی تواند بر کارش تمرکز کند و نیز حرکات و واکنشهای بدنی اش کند می شود (کندی حرکتی) و احساسات گناه و افکار خودکشی هم دارد (بسته به شدت و ضعف افسردگی).

از دیگر نشانه ها گریه کردن ناگهانی و زیاد و دائم، یا اشک آلودی بی دلیل توام با فقدان علاقه به معاشرت و فعالیت های مفید و بی توجهی به بهداشت فردی و ظاهر، رفتار منفعلانه و بی انرژی، بی قراری، و کندی حرکتی و شناختی است.

در رواندرمانی این اختلال لازم است به اضطراب و سپس احساسات خشم و گناه و غم فرد توجه شود و فرد بتواند این احساسات دردناک را به شکل سالمتری تجربه و حل و فصل کند.

حامد_عربی

سه دلیل عمده افسردگی از نظر هاک(1974)

🔹سرزنش خود/  Selfe-blame 
انتقاد یا تحقیر مداوم خود به خاطر شکست ها یا مشکلات زندگی.
فرقی نمی کند به خاطر چه چیزی خودتان را سرزنش می کنید، بلکه تا زمانی که این کار را ادامه می دهید، زندگی را به کام خودتان تلخ می کنید و دنیا برایتان جهنم خواهد شد.

لحظه ای با خودتون فکر کنید آیا سرزنش دایمی به شما کمک کرده تا خطاهای گذشته رو اصلاح کنید و رفتارتون رو عوض کنید ؟

🔹دلسوزی برای خود/ Self-Pity
احساس تاسف به حال خودتان به خاطر بدشانسی های زندگی.
((این حق من نبود، چرا من اینقدر بدشانسم؟ ))
حوادث زندگی معمولاً ناعادلانه و تصادفی رخ می دهند، ولی وقتی که فکر می کنید مستحق این هستید که با شما به گونه ای متفاوت رفتار شود چون آدم خیلی خاصی هستید، این واقعیت را فراموش می کنید که زندگی ممکن است ناعادلانه باشد.

🔹دلسوزی برای دیگران/ Other-Pity
احساس تاسف به خاطر ناراحتی های دیگران، حاکی از حس انسانیت ماست. اما افسرده شدن به خاطر بدبختی های دیگران هیچ کمکی به آنها نمی کند. پس چرا احساس افسردگی می کنید؟ آیا ناراحتی شما درد و رنج آنها را کم می کند؟


 دکتر محمدرضا خدابخش