تا وقتی به این فکر چسبیده اید که دلیل خوب زندگی نکردنتان بیرون از وجودتان است، هیچ تغییر مثبتی رخ نمی دهد.
🔸 تا وقتی مسئولیت خود را به دوش دیگران بیاندازید که با شما بی انصافی می کنند – یک شوهر لات، یک کارفرمای زیاده طلبی که از کارمندانش حمایت نمی کند، ژن های ناجور، اجبارهای مقاومت ناپذیر – وضع شما همچنان در بن بست می ماند.
🔰 تنها خودِ شما مسئول جنبه های قطعی موقعیت زندگی خود هستید و فقط خودتان قدرت تغییر دادن آن را دارید. حتی اگر با محدودیت های بیرونی همه جانبه ای درگیرید، هنوز آزادی و حق انتخاب پذیرش برخوردهای مختلف نسبت به این محدودیت ها را دارید.
خیره به خورشید _اروین یالوم
دکتر محمدرضا خدابخش
۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۳:۱۲
۰
۰
Frzn
تحقیقات نشان داده افرادی که در سن 18 سالگی ازدواج می کنند، احتمال جدایی شان 60% بیشتر از دیگران است.
اما آنهایی که تا 23 سالگی صبر می کنند، سپس وارد زندگی مشترک می شوند، احتمال طلاق شان به 30% کاهش میابد. بنابراین برای شروع یک زندگی مشترک، زود تصمیم نگیرید.
دکتر محمدرضا خدابخش
۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۳:۰۷
۰
۰
Frzn
نام تکنیک: برد_برد
✍️این تکنیک دو مرحله دارد.زمانی که از شما انتقاد می شود، ابتدا کاری کنید که او پیروز شود و سپس در ادامه شما پیروز شوید. یعنی:برد_برد.
مثال یک
زن(انتقاد):چرا میوه خراب خریدی؟
مرد: راست میگی خوب نیستن، برای اومدن خونه عجله داشتم نتونسم برم از جای خوب بخرم.
✅توضیح: مرد در مرحله اول خودش را مقصر نشان داد(برد زن) و در مرحله دوم در دفاع از خود استدلال آورد(برد مرد). یعنی:برد_برد.
مثال دو
مرد(انتقاد): چرا لباس رو سوزاندی؟
زن: وای ببخشید، بی دقتی کردم، خیلی باید مواظب می بودم، ببخشید. البته اتو هم خراب شده و باید تعمیر بشه و قرار شد که یک اتوی نو بخری یا اینکه تعمیر بشه که فراموش کردی. چندین بار تذکر داده بودم در این باره.
✅توضیح: زن در مرحله اول مرد را برنده نشان داد، اما در مرحله دوم از خود دفاع کرد. یعنی برد_برد.
مثال سه
مرد(انتقاد):چرا اینقدر دیر آمدی؟
زن: ببخشید، خیلی دیر شد، همش ناراحت بودم و فکر تو بودم که دیر نشه.اما واقعا خیابان شلوغ بود و توی ترافیک گیر کردم و قبلش هم توی نانوایی زیاد معطل شدم.
✅توضیح: زن در مرحله اول مرد را برنده می کند و سپس خودش را برنده نشان می دهد. یعنی برد_برد
دکتر محمدرضا خدابخش
۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۳:۰۵
۰
۰
Frzn
رویدادهای استرس زای زندگی به ترتیب میزان استرس زایی با درجه بندی از 100 تا 0(اقتباس از هولمز و راهه)
1-مرگ همسر 100
2-طلاق 73
3-جدایی زناشویی 65
4-زندانی شدن 63
5-مرگ یکی از اعضاء خانواده 63
6-جراحت یا بیماری شخصی 53
7-ازدواج 50
8-اخراج شدن از کار 47
9-آشتی با همسر 45
10-بازنشستگی 45
11-تغییر وضعیت سلامتی یکی از اعضا خانواده 44
12-بارداری 40
13 -مشکلات جنسی 39
14-اضافه شدن عضوی به خانواده39
15- تغییر در امور تجاری 38
16-تغییر در وضعیت مالی 37
17-مرگ دوستی نزدیک 37
18-تغییر شغل 36
19-تغییر در میزان مشاجرات با همسر 35
20-وام بانکی بیش از ده هزار دلار31
21-جدا شدن دختر یا پسر از خانواده 29
22-مشکلات با خانواده همسر 22
رویدادهای نشاط آوری که ضد استرس عمل می کنند:
1- پس انداز کردن پول
2-ارتباط خوب با همسر یا معشوق
3-تعامل با دبگران (شرکت در مهمانی ها، بودن با دوستان و غیره)
4 -مطالعه کردن
5-خرید کردن
6-صرف وقت با خانواده
7-روابط جنسی
8 رشد شخصی
9 انجام کارهای داوطلبانه
10 یک شنونده"خوب"بودن
منبع:کتاب روانشناسی سلامت نوشته کاترین ساندرسون
دکتر محمدرضا خدابخش
۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۳:۰۲
۰
۰
Frzn
یکی از راحتترین سرنخها برای شناسایی شخصیت یک فرد از طریق نوع انگشتر و جایگاه آن در دست مشخص میشود.
انگشترتان را در دست راست میاندازید یا چپ؟ در کدام انگشت؟
مردم
اغلب انگشترهایشان را در انگشتهای خاصی میاندازند تا بتوانند نوع خاصی
از انرژی را به جریان بیاندازند. در بسیاری از متون و فرهنگهای کهن آمده
است که انداختن حلقه در انگشتهای خاصی از دست باعث تحریک خلق و خو میشود.
مثلا انداختن حلقه در انگشت شست بیانگر حس فردیت شماست.
جایگاه انگشترها بیانگر شخصیت فرد است
دست چپ یا راست؟
دست
برتر یا غالب شما اغلب در نشان دادن بخش زیادی از شخصیت شما نسبت به دست
دیگرتان، بارزتر و شاخصتر است. اگر راست-دست هستید، بنابراین دست فعال یا
دست دهندهی شما میشود دست راست و دست چپتان میشود دست گیرنده یا
غیرفعال. همین مسئله دربارهی افراد چپ-دست هم صادق است.
انداختن
انگشتر در دست غالب به فرآیند افکار آگاهانهی شما مربوط است. انداختن
انگشتر در دست دیگر، به شخصیت فرد ارتباط پیدا میکند – چیزهایی که شاید
هنوز درباره خودش به آنها پی نبرده است.
انگشت شست – نپتون (خدای دریا)
انگشت
شست، سمبل شخصیت است. شست صاف و ایستاده بیانگر شخصیتی شریف و نجیب بوده و
شست کج و دارای انحنا پیام منفی دارد. در آسیا، انگشتر شست اغلب در شست
دست چپ به عنوان محافظ بعد از خارج شدن تیر از کمان انداخته میشد. بعدها
انداختن انگشتر در این انگشت با شجاعت و جایگاه رفیع اجتماعی فرد گره
خورد.
انگشت شست از چهار انگشت دیگر جداست که به نوعی نشان دهنده بیگانگی است. انداختن انگشتر در انگشت شست، کمتر رواج دارد.
نپتون خدای آب است. انداختن انگشتر در انگشت شست بیانگر تغییر و جریان است. شخصیتی ناپایدار و گذرا و در عین حال خلاق.
انداختن انگشتر در شست دست فعال، نشاندهنده شخصیت قاطعانه فرد است.
انگشت کوچک – عطارد
با
میزان هوش مرتبط است. افرادی که در رأس خانواده قرار دارند معمولا در این
انگشت خود حلقه میاندازند. هرچند میتوان گفت که بین رهبران مافیا و
انداختن حلقه در این انگشت، ارتباطهایی وجود دارد، اما شواهد محکمی در کار
نیست تا این مسئله را ثابت کند که انداختن حلقه در این انگشت، بیانگر
ارتباط با نزاع و درگیری است. انداختن انگشتر در انگشت کوچک دست غالبا به
معنی مهارت فرد در مذاکره و گفتگو و قابلیت فوق العادهاش در بیان خود است.
انداختن حلقه در انگشت کوچک دست غیرغالب، بیانگر شمی قوی و مهارتهای
شنیداری بالا است.
انگشت اشاره – ژوپیتر
افرادی
که دارای جاه و مقام بالا هستند، مثلا پادشاهان و افراد عالی رتبه اغلب
انگشتر را در این انگشت میاندازند. این انگشت سمبل قدرت است. همانطور که
میدانید ژوپیتر سردستهی رؤسا است – شاهِ خدایان. افرادی که حلقه را در
این انگشت میاندازند اغلب علاقهای به عذرخواهی ندارند و در ریاست خود
اعتماد به نفس بالایی دارند. این افراد، افرادی سازگار با شرایط گوناگون
هستند و به راحتی دیگران را عصبانی میکنند.
انگشت وسط – زحل
با
تعادل در ارتباط است. اغلب به آن انگشت هویت هم میگویند. زحل، پدر ژوپیتر
است. انگشت وسط با دانایی و خرد و مسئولیت پذیری در زندگی مرتبط است. این
انگشت بیشترین میزان مقاومت و تعادل را با خود دارد. انداختن انگشتر در این
انگشت اشاره به اهمیت مسئولیت و ارزشها برای فرد دارد.
انگشت حلقه – آپولو
این
انگشت بیانگر رابطه عاشقانه است. آپولو با شاعرانگی و موسیقی ارتباط دارد.
انداختن حلقه در این انگشت نشانگر خلاقیت و حس تندرستی و سلامت است.
افرادی که در این انگشت انگشتر میاندازند معمولا عاشق داستانهای عاشقانه،
کمدیهای رمانتیک و پیک نیک در پارک هستند. این تنها انگشتی است که سرخرگ
آن مستقیما به قلب میرود، و به نوعی ارتباطی مستقیم با قلب دارد که به
معنی پیوند ابدی است.
۲۱ آبان ۹۶ ، ۲۱:۴۹
۰
۰
Frzn
چه کنیم اگر فهمیدیم که یکی از دوستان یا آشنایان و نزدیکانمان به
خودکشی فکر میکند؟ قبل از هر چیز فراموش نکنید که این نوشته مشهور آندره
مارلو که میگوید: «آدمهایی که در مورد خودکشی حرف میزنند معمولا خودکشی
نمیکنند»، ریشهای در واقعیت ندارد. نشانهها و کلماتی که میشنوید را جدی
بگیرید. مفتخر باشید که آدمی که میخواهد خودکشی کند، شما را انتخاب کرده
است تا در مورد تصمیمش حرف بزند. معنیاش این است که به شما اعتماد کرده و
برای رابطهاش با شما ارزش قائل شده است. به کسی که در مورد مسائل سلامت
روانش با شما صحبت میکند، به چشم مزاحم نگاه نکنید. متوجه باشید که
افسردگی و افکار خودکشی، ناشی از ضعف، تنبلی یا ناتوانی نیست. مشکلات
سلامت روان مثل باقی مشکلات سلامتی در سایر اندامهای بدن، ناشی از عملکرد
یکی از دستگاههای بدن است، نه ناتوانی فردی یا علاقهمندی به جلب توجه و
برچسبهای ناخوشآیند دیگر. با راههای زیر، ممکن است بتوانید جان یک آدم
دیگر را نجات دهید که به اندازه نجات کل آدمهای دنیا مهم است:
۱. چیزی که میشنوید را جدی بگیرید، آدمها را جدی بگیرید و بگذارید آنها بدانند که برای شما مهم هستند
شنیدن
اینکه حال آدمی اینقدر بد است که به خودکشی فکر میکند، حتما ترسناک و
ناراحتکننده است و میتواند نشانهای از وجود یک بحران واقعی در آدمها
باشد اما خیلی وقتها، آدمهایی که در مورد خودکشی حرف میزنند نیاز دارند
که کسی به حرف آنها گوش کند. پس به آنها توجه کنید، از آنها بخواهید که
حرف بزنند، به دوستتان بگویید که زندگی و سلامتیاش برای شما مهم است، اگر
به اندازه کافی به او نزدیک هستید برایش از یک متخصص وقت بگیرید، او را تا
مطب دکتر برسانید و صبر کنید تا ملاقاتش تمام شود و اگر از متخصص راضی
نبود به او اطمینان بدهید که میتوانید کس دیگری را پیدا کنید که بتواند با
او ارتباط برقرار کند.
۲. سعی کنید تشخیص دهید که چه زمانی موقعیت «بحرانی» است
اگر
دوستتان در خانه تنهاست و تلفن را جواب نمیدهد، اگر به جایی رفته است که
میترسید بتواند آسیبی به خودش بزند، اگر شما را در جریان قصدش برای خودکشی
قرار داده است و میدانید که برای این کار برنامهریزی میکند، میتوانید
با ۱۱۰ تماس بگیرید. از اینکه این تماس شاید برای شما یا دوستتان یا
خانوادهها مشکلی به وجود بیاورد، اصلا نترسید. مددکاران اجتماعی پلیس
میتوانند شما را راهنمایی کنند که چه کاری در این شرایط بهتر است. اگر
وضعیت واقعا خطرناک باشد، ماموران پلیس میتوانند به نجات جان دوستتان کمک
کنند. پس روی پلیس حساب کنید.
۳. دلسوز باشید
کسی
که با شما در مورد افکار خودکشی یا روزهای بدش حرف میزند، شجاعت زیادی
به خرج داده است، برای شما ارزش و احترام زیادی قائل بوده و روی شما حساب
کرده است. ارزش طرف صحبت قرارگرفتن را داشته باشید، دلسوزی نشان بدهید،
دوستتان را قضاوت نکنید، به او نگویید که تنبل یا ضعیف است یا ارزش
زندگیکردن را نمیداند. سعی کنید خودتان را به جای او قرار دهید و مساله
را از نگاه او بررسی کنید. مهربان باشید و نشان بدهید که ارزش این اعتمادی
که به شما شده است را دارید. دوستتان را تشویق کند که کمک حرفهای بگیرد و
به او اطمینان بدهید که در کنارش میمانید.
۴. به دوستی که میدانید در حال مبارزه با افسردگی یا اضطراب است، نزدیک شوید و با او حرف بزنید
تصور
نکنید که حرفزدن با دوستتان در مورد مسائلش، مساله شما نیست. به این فکر
نکنید که حرفزدن در مورد اضطراب یا افسردگی میتواند حال فعلی شما را عوض
کند. با دوستتان حرف بزنید. حرفزدن به شما و دوستتان کمک خواهد کرد. بنیاد
ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا پیشنهاد داده است که حرفزدن را قدم به
قدم بر اساس گامهای زیر آغاز کنید:
- از دوستتان بخواهید که اگر میتواند و میخواهد با شما به صورت خصوصی حرف بزند
-
با سوال کردن سر حرف را باز کنید. شما بازجو نیستید اما اگر به اندازه
کافی دلسوزانه سوال کنید میتوانید به دوستتان کمک کنید که راحتتر حرف
بزند، مثلا میتوانید بگویید «به نظرم رو به راه نیستی. چیزی شده؟»
- به داستان دوستتان گوش کنید و نشان بدهید که شنیدن آن چیزی که میگوید برای شما مهم است
- از دوستتان بپرسید که آیا به این فکر کرده است که میخواهد به خودش آسیب برساند یا احتمالا زندگیاش را تمام کند؟
- دوستتان را تشویق کنید که به سراغ متخصص برود، کمک حرفهای و پزشکی بگیرد و به او اطمینان بدهید که در کنارش هستید
۵. همه حرفها را نباید گفت
سعی
نکنید به دوستتان بگویید که مشکلش اهمیت ندارد یا کماهمیت است. سعی نکنید
به او بگویید که «چیزی نیست». سعی نکنید بحثی در مورد ارزش و اهمیت زندگی
یا معنای آن شروع کنید. به دوستتان نگویید که شما میتوانید وضعیت او را
تغییر دهید یا میتوانید مشکلات او را حل کنید. به دوستتان نگویید که «حالت
بهتر میشود». سعی نکنید او را قانع کنید که «مشکلی وجود ندارد». چانه
نزنید. نگویید «زمان مساله را حل میکند و حالت بهتر میشود». درست همان
طوری که زخم معده هفته آینده درمان نمیشود، این طور مشکلات هم تنها با
«گذشت زمان» حل نمیشود. همان طوری اظهار نظر کنید که وقتی کسی از شما
میپرسد با درد کلیهاش چه کاری باید بکند، به او پاسخ میدهید. پرسیدن
اینکه «اگر خودکشی کنی چه بلایی به سر اعضای خانوادهات میآید؟» بیفایده
است و کمکی به دوستتان نمیکند. آدمهایی که به خودکشی فکر میکنند،
احتمالا فشار زیادی از طرف اعضای خانوادهشان احساس میکنند. درک کنید که
آنها از اینکه مسئول باشند خسته هستند.
۶. رفتارهای آدمها مهم هستند
آدمها
با زبانهای مختلفی سعی میکنند دیگران را در مورد مشکلاتشان آگاه کنند.
طبق بررسیهای بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا، اغلب کسانی که
خودکشی میکنند در هفتهها یا ماههای پیش از خودکشی در مورد خودکشی حرف
زدهاند.
صحبتکردن از خودکشی، صحبتکردن از اینکه دلیلی برای زندگی
وجود ندارد، صحبتکردن از این احساس که «مزاحم دیگران هستم»، احساس گیر
افتادن یا درد غیر قابل توضیح و غیرقابل تحمل، همه اینها آدمها را در خطر
بالای آسیبپذیری و تمایل به خودکشی قرار میدهد. جملههایی مثل «اگر
بمیرم هم مهم نیست» یا «دلم میخواست کاش از خواب بیدار نمیشدم»، میتواند
و باید زنگ خطر را برای شما به صدا در بیاورد.
شاید بیشتر کسانی که
از خودکشی حرف میزنند واقعا اقدام به خودکشی نکنند اما حرفزدن از خودکشی
نشانه جدی افسردگی است. بنیاد ملی پیشگیری از خودکشی در آمریکا میگوید:
«پرسیدن در مورد تمایلات به خودکشی نیست که ایده خودکشی را در مغز دیگران
قرار میدهد اما سوالکردن در این مورد میتواند به دیگران کمک کند که در
مورد مسائلشان حرف بزنند».
۷. به آدمها کمک کنید که کمک حرفهای بگیرند
کمک
حرفهای را دست کم نگیرید. اگر تا اینجای کار با دوستتان همراه بودهاید،
کمک زیادی به او کردهاید اما مشکل حل نشده است. کمک حرفهای و تخصصی برای
افرادی که با مسائل سلامت روان درگیر هستند ضروری است. روانشناسان،
روانپزشکان یا رواندرمانگران، میتوانند افراد مناسبی برای مراجعه و
کمکگرفتن باشند. متاسفانه در ایران، هنوز کمکهای حرفهای اورژانسی
آنلاین به زبان فارسی در دسترس نیست اما سعی کنید به دوستتان کمک کنید
روانشناس مناسبی پیدا کند. به او اطمینان بدهید که در کنار او هستید،
مسائل خصوصی را بین خودتان نگه میدارید و حمایتش میکنید تا حالش بهتر
شود.
۸. از عوامل خطرآفرین آگاه باشید
برخی
شرایط خاص روانی میتواند خطر تمایل به خودکشی را بیشتر کند. افسردگی،
اختلال دو قطبی، شیزوفرنی، تیپهای شخصیتی مستعد، اختلالهای اضطرابی،
سوء مصرف مواد مخدر و برخی داروها، از جمله چیزهایی است که باید نگرانشان
باشید. عوامل دیگری هم هستند که میتوانند شانس حرکت به سمت خودکشی را در
افراد بیشتر کنند. سابقه خودکشیهای ناموفق قبلی، سابقه خودکشی موفق یا
ناموفق اعضای خانواده، درگیری با یک بیماری مزمن و درگیری طولانیمدت با
استرس، به گفته مرکز ملی پیشگیری از خودکشی آمریکا میتوانند نگرانکننده
باشند. دسترسی به ابزارهای خودکشی هم میتواند خطرناک باشد. اگر کسی به شما
گفته است که قصد دارد خودکشی کند، از او بپرسید که برنامه دارد چطور این
کار را انجام دهد و سعی کنید دسترسیاش به وسایلی که میتواند برایش
خطرآفرین باشد را محدود کنید. در مورد داروها، مخدرها و سمها حساس باشید.
۹. علائم هشداردهنده را بشناسید
چیزهایی
که دوستتان میگوید، رفتارهایی که انجام میدهد، تغییر حال و هوا و
چیزهایی از این دست میتواند هشداردهنده باشد. هرچه تعداد چیزهایی که
مشاهده میکنید بیشتر باشد، خطر نزدیکتر است. کمک کنید دوستتان تغییر حال
و هوا بدهد، بهخصوص زمانی که مساله ناشی از ارتباط با یک اتفاق دردناک،
از دست دادن یا مرگ یکی از عزیزان و نزدیکان است. افزایش مصرف الکل یا مواد
مخدر و حتی بعضی داروها، جستوجو در مورد راههای خودکشی در وب،
بیاحتیاطیهای عجیب و غریب، رفتار تهاجمی، بیخوابی یا پرخوابی،
خداحافظی با دوستان و آشنایان و بخشیدن اموال با ارزش به دیگران، از دست
دادن علاقه به چیزهایی که قبلا جذاب بودند، تحریکپذیری، اضطراب و مانند
آنها میتواند نشانههای خطر باشد.
۱۰. به دوستتان کمک کنید برنامهای برای حفظ امنیتش بنویسد
اگر
نگران دوستتان هستید به او کمک کنید که برنامهای برای حفظ امنیتش بنویسد.
اگر میخواهید به او کمک کنید، اسم شما باید در لیست افرادی که میتوانند
به او کمک کنند باشد. برنامه حفظ امنیت شخصی شامل موارد زیر است که در
پاسخ به هر کدام از پرسشها باید حداقل سه گزینه مختلف ذکر شود:
-
نشانههایی که میگوید شرایط در حال بد شدن است چیست؟ افکار، تصاویر ذهنی،
حال و هوا، شرایط یا رفتارهایی که باعث میشود به خودکشی فکر کنید چه
چیزهایی هستند؟
- چه کار میتوانم بکنم که با شرایط مقابله کنم؟ چه
کار باید انجام بدهم تا بدون دخالت دادن دیگران، حال و هوایم تغییر کند؟
چیزهایی مانند تمرین تمرکز، مدیتیشن، ورزش و ...
- افراد یا جاهایی که میتوانند حالم را عوض کنند چه کسانی یا چه جاهایی هستند؟
- کسانی که میتوانم به آنها زنگ بزنم تا به کمک من بیایند کدامها هستند؟
- متخصصهایی که میتوانند کمک کنند چه کسانی هستند؟
- چه کاری میتوانم انجام بدهم که شرایطم امن و آرام بشود؟
۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۲:۳۹
۰
۰
Frzn
زدواج و تشکیل خانواده موضوعی است که همه دختران و پسران مجرد درباره آن
فکر می کنند، یک ازدواج درست که بر پایههای محکم اخلاقی و دینی استوار
باشد، نهتنها تمام نیازهای عاطفی و جسمی مرد و زن را برطرف میکند، بلکه
زمینههای رشد و پیشرفت آنها را نیز فراهم میسازد.
موضوع ازدواج اما برای دختران دم بخت و انتخاب همسر قدری پیچیده تر است ،
شریک زندگی مناسب چه ویژگی هایی نباید داشته باشد؟ سوالی که شاید کمتر به
آن فکر کرده باشیم و همیشه دنبال این هستیم که مرد رویاهای من چگونه باید
باشد.
ما در این گزارش درباره مردانی می نویسیم که ازدواج با آنها شما را به دردسر می اندازد.
مردی که پیش از شما با دخترهای بسیار زیادی در ارتباط بوده است
میدانم
که دارید چه فکری میکنید؛ حتما میگویید که بالاخره همه ما در این زمینه
گذشتهای داریم. اما آیا بهنظر شما میتوان به مردی که روابط بسیار زیادی
در گذشته داشته است، اعتماد کرد؟ هنگامیکه روابط گذشته یک مرد آنقدر
زیاد هستند که نمیتوانید از آنها سر دربیاورید، میتواند یک علامت هشدار
باشد که او فرد متعهدی نیست. شما باید کنجکاو شوید که چرا همه روابط قبلی
او که کم هم نیستند، به شکست منجر شدهاند. آیا او به طرف مقابلش خیانت
کرد؟ آیا پس از یک مدت طولانی همچنان تعهدی به آن رابطه نداشت؟ آیا به
دخترهای قبل از شما گفته است که قصدش ازدواج نیست؟ بهعلاوه با وجود
دخترهای بسیار زیادی که قبلا در زندگی او بودهاند، قطعا این احتمال وجود
دارد که بخواهد به یکی از روابط گذشتهاش برگردد. بنابراین یادتان باشد که
اگر بهدنبال فرد مناسب برای ازدواج هستید، از مردانی که روابط قبلی متعددی
داشتهاند، دوری کنید.
مردی که در مورد آینده رابطهتان هیچ صحبتی نمیکند
این
مورد کاملا واضح است. اگر مردی بههیچوجه در مورد آینده و برنامههایی که
در ذهنش دارد با شما صحبت نمیکند، یعنی تمایلی به ازدواج با شما ندارد.
چنین مردی چون به هیچچیز متعهد نیست، میتواند به زندگی باب میلش ادامه
دهد، بدون آنکه هیچگونه احساس مسئولیتی در قبال شما داشته باشد. برای زنی
که در آینده نزدیک بهدنبال ازدواج است، این یک علامت هشدار جدی بهحساب
میآید. یک رابطهی سالم باید شامل گفتوگوهای مستقیم و صادقانه در مورد
اهداف و برنامههای آیندهی دو طرف باشد.
مردی که در اغلب اوقات بدون شما بیرون میرود
برای
یک زوج بسیار عادی است که زمانهای مخصوص به خودشان را داشته باشند و در
تمامی اوقات با هم نباشند، با این حال اگر طرف مقابل شما در اکثر مواقع
بهتنهایی بیرون میرود و از شما نمی خواهد که همراهیاش کنید، این
میتواند یک علامت هشدار باشد. بهعلاوه یک مرد باید بخواهد شما را به
دوستان و آشنایانش نشان دهد و با دوستان و اطرافیان شما نیز آشنا شود تا
ببیند که آیا زوج مناسبی هستید یا خیر. اگر احساس میکنید که شما را پنهان
میکند و دوست ندارد در جمعهای دوستانهاش حاضر شوید، در اغلب موارد به
این معناست که شما و این رابطه برای او چندان جدی نیستید.
مردی که بیشازحد به کارش علاقه دارد
یک
مرد پُرکار و سختکوش قطعا جذاب است اما بعضی اوقات این ویژگی مثبت
میتواند به یک مانع در مسیر رابطه شما تبدیل می شود. یک مرد بسیار پرکار
ممکن است آنقدر به شغل و آیندهاش در آن حرفه متعهد باشد که نتواند به این
زودیها به ازدواج و تشکیل خانواده فکر کند. بهاحتمال زیاد دلیلش این است
که آنقدر سرگرم انجام کارهای لازم برای پیشرفت در شغلش است که وقت یا
ظرفیت ذهنی کافی را برای تمرکز روی خود یا رابطهاش ندارد.
مردی که با زنهای دیگر بیشازحد گرم میگیرد
مردی
که با زنهای اطرافش بیشازحد گرم میگیرد، به این زودیها قصد ازدواج
ندارد. دلیلش این است که اگر در مورد طرف مقابلش واقعا جدی بود، میتوانست
از این کار دست بردارد و فقط با همان زن حرف بزند و شوخی کند. درحالیکه
شوخی و سرزندگی ایرادی ندارد اما مردی که مرد زندگی باشد نباید بههیچوجه
با زنان دیگر رفتاری گرم و صمیمانه داشته باشد. این یک علامت هشدار بزرگ
است.
مردی که اصلا بچه نمیخواهد
یکی
از شیرینی های زندگی بی تردید فرزندآوری و بچه دار شدن است، لذت مادر شدن
با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست، مردی که بچه نمی خواهد اگرچه شاید به مفهوم
این نباشد که قصد ازدواج ندارد اما نشانه آن است که برای یک رابطه جدی
بههیچوجه آماده نیست. شما باید در مورد برنامهها و اهداف آینده او
بهطور جدی صحبت کنید و اگر متوجه شدید که تمایلی ندارد در مورد آینده صحبت
کند، یعنی احتمالا به این زودیها قصد ازدواج ندارد.
مردی که هنوز در مورد رابطهی قبلیاش صحبت میکند
کاملا
طبیعی است که یک مرد گاهی اوقات در لابهلای حرفهایش به رابطهی قبلیاش
اشاره کند اما اگر این کار را بیشاز حد و به دفعات زیاد انجام میدهد،
میتواند یک علامت هشدار باشد. اگر طرف مقابل شما دائما به رابطه قبلیاش
فکر میکند، نشانه آن است که برای تعهد به شما آمادگی لازم را ندارد.
مردی که دوستانش خیلی جوانتر از خودش هستند
همه
ما دوستانی در سنین مختلف داریم، با این حال هنگامیکه یک مرد فقط دوستان
کوچکتر از خودش داشته باشد، نشانه آن است که به بلوغ فکری کامل نرسیده
است. همچنین اگر تمام دوستان او اهل مهمانی و خوشگذرانی باشند و در مورد
شغل یا روابطشان جدی نباشند، او هم اینگونه خواهد بود. واقعیت این است که
شخصیت هر کس تا حد زیادی شبیه دوستانش خواهد شد. بنابراین اگر طرف
مقابلتان به همراه چنین دوستانی به یک مهمانی دعوت باشد، بهاحتمال زیاد
از رفتن به آن مهمانی صرفنظر نخواهد کرد تا در خانه بماند و با همسر یا نامزدش وقت بگذراند.
۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۲:۳۲
۰
۰
Frzn
اولین مسیری که انتخاب می کنید رفتن به دادگاه طلاق است. اما مطمئنا
بهترین مسیر یا انتخاب در چنین شرایطی نیست. آمارها متفاوت هستند اما
تحقیقات نشان می دهند که بیشتر ازدواج ها تلاش می کنند که از این خیانت
نجات پیدا کنند. بیشتر روانشناس ها زوج ها را از جدایی فوری منع می کنند.
کارهایی که باید در چنین شرایطی انجام دهید موارد زیر هستند:
گام اول: در ابتدا از پایان رسیدن رابطه ای که با فرد دیگری داشته مطمئن شوید
اولین
کاری که باید انجام دهید این است که بفهمید آیا همسرتان تمایل دارد این
رابطه را تمام کند یا نه. فردی که با همسرتان در ارتباط بوده دیگر نباید در
زندگی شما باشد. شاید برای این کار لازم باشد همسرتان شغلش را عوض کند یا
در شهر دیگری زندگی کنید. اگر همسرتان راضی به این کارها شود مطمئن می شوید
که ۱۰۰ درصد تعهدش را جدی گرفته است. بعد از این که از تعهد او مطمئن شدید
زمان این رسیده که ببینید کجای کار اشتباه بود و چرا؟
گام دوم: درباره مشکلی که پیش آمد صحبت کنید
زمانی
را برای صحبت کردن درباره مشکل پیش آمده تعیین کنید. بهتر است زمانش همان
روزی نباشد که متوجه این موضوع شده اید. حداقل ۵ روز آن را به تعویق
بیندازید نه بیشتر. زمانی که هر دو از نظر ذهنی آمادگی کافی برای صحبت کردن
درباره چنین مسائلی داشته باشید. فردی که خیانت کرده باید آماده پاسخ دادن
به هر سوالی باشد تا تمام شک و شبهه ها از بین برود. در اصل باید مشکل را
ریشه یابی کنید و بفهمید دلیل اصلی این اتفاق چه چیزی بوده است. ریشه مشکل
این است که بدانید چرا و چه چیزی باعث شده بین شما و همسرتان فاصله بیفتد.
مشکل از چه زمانی شروع شده است؟ آیا هر دو متوجه ایجاد این فاصله شده
بودید؟ پاسخ دادن به این سوالات بسیار مهم و بحرانی است.
گام سوم: از حرفه ای ها کمک بگیرید
خیانت
مشکلی جدی است که زوج ها به تنهایی نمی توانند آن را حل کنند. اگر می
خواهید ازدواج سالمی داشته باشید از مشاوره های ازدواج کمک بگیرید. اهمیت
مراجعه به مشاور کمتر از دندانپزشک نیست. نیت شما این است که مشکل را حل
کنید اما اگر درست این کار را نجام ندهید آسیب بیشتری به رابطه خواهید
رساند. یکسری مشکلات زناشویی ریشه ای وجود دارد که یا با گذر زمان مشخص می
شود یا توسط فردی که از بیرون به رابطه نگاه می کند.
گام چهارم: رابطه بهتر و صمیمی تری بسازید
بعد
از این که تمام صحبت ها را کردید و توافق کردید که مشکل را به کلی فراموش
کنید زمان بهتر کردن رابطه رسیده است.این کار در ابتدا شاید بعد از این همه
گفتگوهای سنگین زیاد راحت نباشد اما بهتر است هر چه زودتر سلامت را به
رابطه خود بازگردانید. وقتی زمان بیشتری را با هم بگذرانید یا هر کاری که
رابطه شما را بسازد. پیاده روی کنید، مسافرت بروید، شام به رستوران بروید
یا جایی که در اولین دیدار با هم آشنا شدید.
اگر هیچ کدام از این
گام ها تاثیری نداشت از او جدا شوید. بیشتر زوج ها بعد از انجام این مراحل
مشکلشان حل می شود و دوباره همه چیز به حالت عادی برمی گردد. اما گاهی
اوقات زخم ها به قدری عمیق هستند که درمان آن ها غیرممکن است و هیچ کدام از
دو طرف تمایلی به حل مشکل ندارند. اگر نمی توانید با خیانتی که به شما شده
کنار بیایید و آن را فراموش کنید عقب نشینی کنید و با خودتان ارزیابی کنید
که آیا همسرتان باز هم می خواهد از احساس شما سواستفاده کرده و فریبتان
دهد یا این که تصمیم گرفته است مشکل را حل کند؟ اگر به دروغ ها و پنهان
کاری های همیشگی اش ادامه داد و شدت آسیب ها به قدری است که نمی توان آن ها
را درمان کرد بهتر است از آن رابطه بیرون بروید.
۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۲:۲۳
۰
۰
Frzn
۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۲:۱۵
۰
۰
Frzn
آنکه باورت دارد ،
یک قدم جلوتر از کسی است ؛
که دوستت دارد ...
۱۹ آبان ۹۶ ، ۲۲:۱۳
۰
۰
Frzn